Thursday, August 8, 2013

روش جدید جاسوسی جااندازان و نفوذی های رژیم

سایت ایران گلوبال نوشت: سالهاست اپوزیسیون از خودی ها و یا بهتر بگویم گرگ های میش نما ضربه می خورد. در این بین رسانه ها و تلویزیون هایی که بجای مبارزه معامله را محور کار خود قرار داده اند و برای رسیدن به دلار های این رژیم از هیچ خیانتی در حق من و شمای ایرانی فروگذار نکرده اند نقش مهمتری دارند.


تلویزیون هایی که احساسات و گرایشات ملی گرایانه ما را به بازی گرفته اند و برای سرکیسه کردن وطن پرستان در غربت از هر حربه ای استفاده می کنند.
جالب است در این مسیر روشها و ابزارها روز به روز پیشرفته تر می شود. سری جدید این خیانت ها  که به تازگی رونمایی شده و اثرات تخریبی بیشتری هم داشته است را بیان می کنم.
“من اپوزیسیونی”: در این روش، شخص ابتدا با تخریب همه گروه های مخالف رژیم و گروه های فعال و تلویزیون های سیاسی تنها خود را در مقابل رژیم جمهوری اسلامی معرفی کرده و سپس با ارائه طرح های آبکی و سطحی،  جایگاه مبارزات سیاسی را پایین آورده و زحمات 34 ساله مبارزان راه آزادی را بر باد می دهد.
خیلی سعی می کنم که به خود بقبولانم این افراد جاهلانه  و ندانسته در این مسیر قرار گرفته اند اما با توجه به سابقه سیاسی و رسانه ای این افراد نمی توانم خود را راضی کنم که اینها به این سادگی فریب  بخورند و متاسفانه به این نتیجه رسیده ام که اینان همان مهره های نفوذی هستند و در خوشبینانه ترین حالت  با چند واسطه مورد استفاده رژیم قرار گرفته اند.
بعد از اعتراضات شور انگیز و با ابهت سال 88 رژیم به این فکر افتاد تا فراخوان های سیاسی و اعتراضی را ریشه کن نماید و بهترین روش برای این هدف ، اعلام رستاخیز های بی جهت، پی در پی و تحت اهداف شخصی و سطحی است.
اجازه می خواهم علی رغم میل باطنی ام یکی از رسانه هایی که در این جهت خدمات ویژه ای به جمهوری اسلامی کرده است را به شما معرفی نمایم.
تلویزیون کانال یک با مدیریت شهرام همایون سال هاست که فعالیت های رسانه ای و سیاسی خوبی داشته است، اما بعد از سال 88 این تلویزیون جهت دهی خود را تغییر داده و  در مقابل خواست همگانی مردم ایران قرار گرفت و  به تخریب و اختلاف افکنی بین نیرو های خودی پرداخت.
بی بی سی را به جای نقد ، تحریم کرد؛ دکتر نوری زاده (دوست و همکار قدیمی اش) را بجای حمایت ، تخریب کرد؛ صادق صبا را به جای اصلاح ، طرد کرد. و در نهایت تا توانست اختلاف انداخت و همه را "جا انداز" دانست و تنها خود را اپوزیسیون ناب و خالص معرفی نمود.
اما این حربه نه تنها کار ساز نشد که موجب تنها شدن بیش از پیش این شبکه و ریزش چشم گیر مخاطب آن شد.
این امر  شهرام همایون را بر آن داشت تا با طراحی سناریوی جدید مشکل کمبود مخاطب و هزینه را جبران نماید.
به همین دلیل چندی است به بهانه و ادعای اینکه عده ای از وزارت اطلاعات رژیم مزاحمت تلفنی برای تلویزیون کانال یک بوجود آورده اند، سعی در جذب بیش از پیش هزینه و خرج و مخارج برای تلویزیونش دارد.
گویا وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران  دشمنی بزرگتر از کانال یک ندارد.
واقعا به نظر شما تلویزیونی که شدید ترین مخالفت ها را با جنبش عظیم موج سبز داشته است و از طرفی کاری به جز فروش سکه و پرچم و اجناس مختلف ندارد چه تهدیدی برای جمهوری اسلامی می تواند باشد؟
حال اگر توهم مخالفت با جمهوری اسلامی را بپذیریم این سئوال به ذهن می آید که جمهوری اسلامی که همیشه پارازیت هایش شبکه هایی مانند جم تی وی، بی بی سی، صدای آمریکا، ایران فردا، من و تو و .... را بی نصیب نگذاشته است چرا از طریق پارازیت انداختن با این شبکه مخالفت نمی کند؟
چرا وزارت اطلاعات و سپاه و .... به قول شهرام همایون فقط خطوط تلفنی شبکه کانال یک را اشغال می کنند؟
چرا تا به حال شبکه مهمتر و قوی تری مانند صدای آمریکا و بی بی سی و ایران فردا اذعان نکرده اند که وزارت اطلاعات خطوط آنها را اشغال می کند؟
آیا واقعا اشغال خطوط کانال یک از افکار "دایی جان ناپلئونی" نشات می گیرد یا روشی است برای سرکیسه کردن وطن پرستان و دلسوزان ایران؟
در کنار این شهرام همایون به اصطلاح برای مقابله با این تماس های مزاحمتی چه اقدامی کرده است؟
یکی از اقدامات شهرام همایون، اعلام شماره دفتر رهبری جمهوری اسلامی و دفتر ریاست جمهوری رژیم است.
وی به ظاهر اعلام می کند تا مخاطبانش به این شماره زنگ زده و آنها نیز به اصطلاح مقابله به مثل کنند.
اما همگان می دانند تماس مزاحمتی طرفدارانش در داخل ایران  از لحاظ امنیتی به شدت خطرناک است و این امکان برای آنها نیست که از اپوزیسیون خارج نشین حمایت کنند.
تنها چیزی که باقی می ماند آن است که در ضمیر ناخودآگاه مخاطب اینگونه القاء می شود که حتما همان طور که شهرام همایون می گوید باید به دفتر رهبری و ریاست جمهوری تماس  گرفت و اعتراض خود را اعلام نمود.
زیرا این اعتراض حتما به ثمر خواهد نشست و نتیجه خواهد داد. یعنی در واقعا نظام جمهوری اسلامی را یک نظام مبتنی بر منطق و مردم سالار معرفی می کند و حال آنکه همه می دانند چنین نیست.
در کنار این شهرام همایون شماره های وطن پرستانی که از قضا قبلا فریب این شبکه را خورده اند و به این شبکه کمک مالی کرده اند و یا جنسی از این شبکه خریداری کرده اند و یا عضو خانواده کانال یک شده اند را به عنوان مزاحم تلفنی اعلام می کند تا طرفداران شبکه به شماره های این افراد زنگ زده و برای آنها مزاحمت ایجاد کنند.
شاید بپرسید این شبکه که مخاطب خود را از دست داده است پس چه کسانی می خواهند به این افراد زنگ بزنند و مزاحمت ایجاد کنند؟
پاسخ مشخص است. همین که شهرام همایون شماره را در برنامه زنده تلویزیونی اعلام می کند یعنی عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور می توانند از طریق نهادهای مختلف شماره های مورد نظر را تحت پیگرد قرار دهند. و اینگونه است که دوست و دشمن از هم قابل شناسایی نیست.
شاهد بر مدعایم اعتراض یکی از اعضای خانواده کانال یک به شهرام همایون بود که گفت چرا شماره شخصی بنده را در برنامه زنده تلویزیونی اعلام کردید؟
حال شما قضاوت کنید شهرام همایون و شبکه کانال یک اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند یا اپوزیسیون مخالف آن؟

Friday, April 19, 2013

۳٠٠٠ آقازادۀ خارج نشین

" فرزندان مسئولان كه برای تحصيل به خارج از كشور مهاجرت كرده‌اند برای بازگشت به كشور مقاومت می‌كنند و آئین نامه‌های صادر شده تنها برای غيرآقازاده‌ها اجرايی ميشود."

به عبارت دیگر؛ در کنار خیل عظیم کارگزاران نظام نکبت مسلمین "اصلاح طلب" و غیره  که با اموال غارت شده از ایرانیان به خارج کوچ کرده اند؛ حد اقل ۳٠٠٠ آقازاده، که معمولاً صاحب همسر و فرزندان متعدد نیز میباشند، با منابع مالی ایرانیان، از "ام القرای اسلام" به دیار کفار "مهاجرت" کرده اند.  
این حرام لقمگان حضور پر رنگی در لابی های نظام نکبت مانند نایاک و هواداری در دنیای مجازی از وحوش حاکم دارند. 
دور نیست، رهایی از شر این وحوش اصلاً دور نیست.


رد پای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در صدای آمریکا

جمشید چالنگی در وبلاگ شخصی خود نکاتی را درباره شبکه صدای امریکا متذکر شده اند که خواندنی است:
مدت هاست که از من سوال می شود که علت اصلی برکناری افراد سرشناسی مانند دکتر سازگارا، دکتر نوری زاده، کامبیز حسینی، لونا شاد، الهام ستاکی، سیاوش آذری و... از بخش فارسی شبکه صدای آمریکا اخراج شده اند. مگر نه این است که هر کدام از این افراد در زمان فعالیت خود در این شبکه جزء موفقترین ها محسوب می شده اند. هنوز برنامه پارازیت با اجرای جذاب کامبیز حسینی شباهنگ با اجرای زیبای لونا شاد و حضور موفق الهام ستاکی، سیاوش آذری، احمد رضا بهارلو و دیگر عزیزان از خاطر بینندگان محو نشده است.
برنامه تفسیر خبر سه سال متوالی به شهادت نظر سنجی voa  پر بیننده ترین برنامه تلویزیون فارسی صدای آمریکا بوده است. بارها مدت زمان آن و یا روز پخش آن را تغییر دادند که با اعتراض شدید بینندگان مواجه شدند و مدیران ارشد صدای آمریکا بدون ذکر هیچ علتی برای این اتفاقاتی که با قصد و غرض قبلی می افتاد به مرور برای حذف برنامه پر مخاطب "تفسیر خبر" زمینه چینی کردند. در آخر نیز بدون آنکه از بینندگان عذرخواهی کنند و یا پاسخ آنان را بدهند برنامه تفسیر خبر را به راحتی از جدول پخش برنامه ها حذف کردند. می دانم شما عزیزان نیز حرف ها و سوال های زیادی دارید که بی پاسخ مانده است. تصمیم گرفته ام که مستقیم و بدون واسطه با شما عزیزان صحبت کنم. مطمئن باشید در آینده ای نزدیک در چارچوب قانون ،با انتشار بیانیه ای و نیز راههای ارتباطی دیگر پاسخ های روشن برای پرسش های شما عزیزان را منتشر خواهم ساخت. با سپاس بیکران از محبت های شما عزیزان و با امید به فردائی بهتر با بر آمدن آفتاب از فراز البرز،سهند و سبلان، دماوند،شیرکوه ، آسماری و تابش آن بر فلات ایرانزمین، دلهایتان شاد ، تندرستی تان پایدار باد."
 https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgQ7pIWu29SPzj-JVAKDx46s0uJw-Piyl275IqZRru1kmfHy-ODs9zqDHF-8YttWpWvZKRhCcw2-XEaGZfHLWvyohYOgbfvDwlKhBwi-rZ3hnPpf_U4-U5f0LXkaWt4uAt_mHE55cyqblU4/s1600/001.JPG
چالنگی در پست بعدی نوشت:
"
رد پای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در صدای آمریکا
دوستان عزیز همان‌طور که می‌دانید‌، من ابتدا به مدت 5 روز و هر روز یک ‌ساعت اجرای برنامه‌ی تلویزیونی «تفسیر خبر» را در صدای آمریکا بر عهده داشتم. علاوه بر آن سردبیری برنامه و انجام تحقیق در مورد موضوع برنامه نیز بر عهده‌ی من بود. بر اساس آمار رسمی صدای آمریکا، تفسیر خبر به مدت دست‌کم 4 سال پر بیننده ‌ترین برنامه‌ی بخش فارسی صدای آمریکا بود. پس از آن ‌که‌ زمان این برنامه‌ی پر ‌بیننده به نیم ساعت و سه روز در هفته کاهش یافت آن‌ هم به دلایلی که هرگز به ‌طور رسمی ‌اعلام نشده‌، من برای برنامه‌های دیگر بخش فارسی صدای آمریکا، هر هفته یک ‌بار نیز به پیشنهاد نخستین خود گزارشی در‌باره‌ی بازتاب مهم ‌ترین خبر روز در مطبوعات عربی ‌زبان تهیه می‌کردم. ‌چندین گزارش تهیه شده‌ی من در این زمینه ‌از جمله در مورد بازتاب سخنرانی پرزیدنت اوباما در سازمان ملل در مطبوعات عرب، مسوولان بخش فارسی صدای آمریکا پخش نکردند. با این ‌همه‌، علت اخراج مرا از صدای آمریکا تهیه نکردن چند گزارش از مطبوعات عرب عنوان کرده‌اند. اتهامی که با حضور وکیل خود، نماینده یونیون (اتحادیه) در برابر خانم میشل استوارت از کارگزینی صدای آمریکا و آقای جان لنون معاون رییس صدای آمریکا‌ بی‌اساس بودن آن ‌را با ارائه مدارک اثبات کردیم.‌ مدارک و اسناد ارایه شده عملا از سوی مسوولان مربوطه نادیده گرفته شد.
جالب این‌ جاست بر خلاف عرف و یا تشریفات اداری، در آغاز حکم تعلیق من بر اساس گزارش مستقیم خانم ستاره سییج (‌درخشش) سردبیر وقت بخش فارسی صدای آمریکا به کارگزینی صورت گرفت بدون آن‌که ایشان به رییس بخش فارسی صدای آمریکا مراجعه کند و چنانچه به گفته آنان من مثلا وظیفه‌ام را انجام نداده‌ام‌، تذکر یا اخطاری از سوی رییس بخش به من داده شود. ‌در این مدت اما همواره این پرسش برای من مطرح بوده است که آیا دلیل واقعی تعلیق و برکناری من از صدای آمریکا این نیست که من از رییس وقت بخش فارسی صدای آمریکا‌، آقای رامین عسگرد و مسوولان دیگر پرسیدم‌: «چرا برنامه‌های تلویزیونی صدای آمریکا  از جمله «تفسیر خبر»  را برای ارزیابی به آقای «هومن مجد» مترجم رسمی محمود احمدی‌نژاد رییس جمهوری اسلامی که به نوشته‌ی خودش مشاور او و محمد خاتمی نیز بوده و هست، داده‌اید؟»
چرا بر اساس نظر مشاور رییس جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفته‌اید پخش برنامه‌ی «تفسیر خبر» را به سه روز در هفته و از یک ‌ساعت به نیم ساعت کاهش دهید؟
آیا مالیات‌دهندگان آمریکایی یا نمایندگان آنان در کنگره و سنای آمریکا موافق هستند که مشاور و مترجم محمود احمدی‌نژاد رییس جمهوری اسلامی در عین حال مشاور بخش فارسی صدای آمریکا نیز باشد؟
آیا دلیل تعلیق  و سپس برکناری  من از صدای آمریکا این نیست که در برابر اعضای «بی. بی. جی» به ریاست آقای والتر آیزاکسون من مشکلات موجود در بخش فارسی صدای آمریکا  و سو مدیریت‌ از جمله تبعیض و فساد اداری در این بخش را تشریح کردم و وضعیت موجود در بخش فارسی را به وضعیت در ادارات شوروی سابق تشبیه کردم؟
آیا به خاطر این نیست که  در دیدار با آقای «اندرس ویمبوش» از مسوولان بی.‌بی.‌جی. که مسوول رفع مشکلات بخش فارسی صدای آمریکا شده بود، هم‌سویی خط مشی برنامه‌های بخش فارسی صدای آمریکا را در موارد بسیار با تبلیغات حتا ضد آمریکایی جمهوری  اسلامی بر شمردم‌؟
آیا به این خاطر نیست که از طرف دیگر راه‌های استفاده درست از بخش فارسی صدای آمریکا را در جهت منشور این رسانه‌ و مصالح آمریکا و مالیات‌دهندگان آمریکایی، هم آهنگ با وظیفه و مسوولیت بخش فارسی صدای آمریکا در برابر مخاطبان‌، مردم ایران‌ که با محرومیت از اطلاعات درست‌، زیر بمباران تبلیغاتی ضد آمریکایی حکومت ایران هستند ارایه کردم؟
 آیابه این خاطر نیست که طی چندین جلسه به دعوت آقای جان لنون‌،‌ رییس بخش برنامه‌های خارجی در همین زمینه سخن گفتم و به درخواست ایشان راه‌های حرفه‌ای‌ مختلفی را برای بالا بردن کیفیت برنامه‌های بخش فارسی صدای آمریکا در چهارچوب منشور صدای آمریکا عرضه کردم؟
جالب این‌جاست که هم آقای اندرس ویمبوش و هم آقای جان لنون اطمینان دادند که به خاطر اظهاراتم در نشست با آن‌ها مورد هیچ‌گونه انتقام‌جویی اداری قرار نخواهم گرفت.
من نشستی مشابه نیز با آقای دان آستین رییس وقت صدای آمریکا داشتم که ایشان نیز به من جنین اطمینانی داد.
پرسیده‌ام آیا دلیل واقعی تعلیق و سپس برکناری من از صدای آمریکا این نیست که من در جریان جنبش سبز در ایران به مسوولان وقت در بخش فارسی صدای آمریکا اعتراض کردم چرا اجازه نمی‌دهید ویدئوی قتل «ندا» در تهران را که  به دست ما رسیده پخش کنیم؟ پاسخی که به من داده شد این بود که این ویدئو ساختگی است. صدای آمریکا این ویدئو را با تاخیر بسیار و پس از آن‌که شبکه‌های تلویزیونی دیگر بارها و بارها پخش کردند‌، منتشر ساخت. آیا به خاطر این من سرا‌نجام از صدای آمریکا کنار گذاشته نشدم که عمل‌کرد بخش فارسی آن‌را در بازتاب خبرهای آن عاشورای خونین ایران در جریان جنبش سبز و نیز درگذشت آیت‌اله منتظری و پی‌آمد‌های آن غیر‌حرفه‌ای خوانده و مورد انتقاد قرار دادم؟
جالب این‌جاست که من به‌خاطر پخش مصاحبه بافرزند آیت‌اله منتظری در «تفسیرخبر» در روز درگذشت وی، مورد بازخواست در بخش فارسی قرار گرفتم. نمونه دیگر این‌که وقتی من در روز عاشورای یاد شده‌، پیش از آغاز پخش برنامه‌های روزانه پیشنهاد کردم برنامه‌ها را با بازتاب اخبار کشتار‌های ایران که در راس اخبار خبرگزاری‌های قرار گرفته آغاز کنیم این پیشنهاد من از سوی مسوول مربوطه «جوک» خوانده شد. برنامه‌های آن‌روز بخش فارسی با مصاحبه با پسر‌خوانده فروغ فرخزاد شاعر همیشه ماندگار ایران در برنامه‌ی هفتگی هنری آغاز شد. مصاحبه‌ای که می‌توانست در هر زمان دیگر نیز با اثری بیش‌تر پخش شود و برنامه‌ای نیز که با یک تصمیم‌گیری حرفه‌ای و مسوولانه در برابر منشور صدای آمریکا‌، میتوانست به‌خاطر روی‌داد‌های مهم جاری‌ ایران جای خود را موقتن برای آن‌روز به پخش اخبار روی‌داد‌‌های عاشورای ایران بسپارد. کاری که در تمام شبکه‌های تلویزیونی حرفه‌ای در چنین موارد متداول است. من مطمئن بود‌ه و هستم که دست‌کم در آن‌روز ببیندگان  ایرانی به سراغ «صدای آمریکا» نمی‌آیند که داستان زندگی پسر خواننده‌ی نازنین فروغ نازنین ترمان را بشنوند بلکه بخاطر اختناق موجود درایران منتظرند اخبار روی‌دادهای عاشورای خونین را از «صدای آمریکا» که وظیفه اصلی خود را «خبر رسانی» اعلام کرده است دریابند.‌ پرسش‌های‌ مشابه من در این زمینه بسیار است از جمله این‌که آیا سر‌انجام من مورد انتقام‌جویی کسانی در صدای آمریکا قرار نگرفته‌ام که  نمی‌خواهند‌ این رسانه مهم که با هزینه مردم آمریکا اداره می‌شود در جهت  هد‌ف‌های اصلی و اساسی خود عمل کند؟
 من به عنوان شهروند آمریکایی ایرانی‌تبار به ‌عدالت و آزادی بیان در سرزمین بزرگ آمریکا ایمان دارم و بر این اعتقاد هستم که مسوولان مربوطه در صدای آمریکا وظیفه دارند هر دلاری را که مالیات‌دهندگان آمریکایی در اختیار صدای آمریکا می‌گذارند در جهت مصالح و ارزش‌های والای آمریکایی از جمله گسترش عدالت‌، آزادی بیان و دموکراسی صرف کنند.
 با امید به چنین روزی.

تلویزیون اندیشه و طرفداری از خاتمی و اصلاح طلبان

 درباره خط مشی تلویزیون اندیشه تردید های خود را قبلا برایتان گفته بودم.

مطلبی در اینباره دیدم که باز هم نظر و پیشبینی خودم را تقویت می کرد آن را برای شما هم می گذارم :

"با برکناری فروزنده، افراد باند نایاک همچون محمد سهیمی که برنامه های گوناگونی بر علیه تحریمها و به نفع جمهوری اسلامی در تلوزیون اندیشه اجرا می کردند، در موقعیت بدی قرار خواهند گرفت.
کوروش عرفانی به عنوان مدیر جدید تلوزیون اندیشه در اولین برنامه خود پس از برکناری فروزنده، از محمد امینی برای شرکت در برنامه دعوت به عمل آورد. حضور محمد امینی از طرفداران سر سخت میر حسین موسوی و جنبش به اصطلاح اصلاح طلبی که به شدت بر علیه آقای رضا پهلوی فعالیت می کند، در تناقضی عجیب با تلاشهای آقای نادر درمانی، صاحب تلوزیون اندیشه قرار می گیرد.
لازم به ذکر است که خود کوروش عرفانی به شدت ضد یهود است و در مقالات مختلفی در گذشته چه تحت نام کوروش عرفانی و چه با نامهای مستعار دیگر بر علیه اسرائیل و به نفع حزب الله لبنان تبلیغات کرده است. کوروش عرفانی در گذشته علاوه بر نام خودش که گفته می شود مستعار است، با نامهای مختلفی از جمله دکتر جهانگیر افشاری (در سایت زاگرس)، کوروش پارسا و غیره مقالاتی به نفع حزب الله لبنان منتشر کرده است.
 باید دید که خطوط تلوزیون اندیشه به عنوان یکی از معدود تلوزیونهای لس آنجلسی که در ایران مشاهده می شود، به کدام سو خواهد چرخید. ابتکار آقای درمانی در جمع آوری پول برای شاهزاده با گماردن کوروش عرفانی به عنوان مدیریت تلوزیون همخوانی ندارد. آیا این تغییر در جهت حمایت از کاندیداتوری محمد خاتمی است؟"

چهره های پنهانی "کوروش عرفانی"

بعد از دیدن کلیپ افشاگری فروزنده علیه تلویزیون اندیشه و اقدامات کروش عرفانی متنی را دیدم که واقعا قابل تامل است.
درباره شخصیت کروش عرفانی نقاط مبهم فراوانی است که اقای عرفانی باید پاسخگو باشند.
از اقای نادر درمانی نیز متعجبم که چطور شده است که در این موقعیت حساس که مدعی هستند تنها تلویزیون طرفدار شورای ملی می توانند باشند که برای جمع اوری هزینه های شورا در این تلویزیون نیز برنامه همیاری مشترک تلویزیون ها برگزار شد، حالا چه شده است که در این موقعیت مهم جناب اقای فروزنده را اخراج و به عوض او شخصی را می گذارند که هیچ اعتقادی به نظام پادشاهی و شورای ملی و... ندارد.
اما در عین حال در صدد نیروی های زیادی برای استخدام هم میباشد.
آیا با رسیدن انتخابات قرار است خط فکری این تلویزیون عوض شود؟
آیا پول های اصلاح طلبان و حمایت آنان اقای درمانی را از شاهزاده و شورای ملی بریده است؟
اینها سوالاتی است که بعد از افشاگری آقای فروزنده به ذهن هر ایرانی خواهد رسید .


اکنون متن مقاله ای را در باره کروش عرفانی برایتان می گذارم .
امیدوارم اقای عرفانی پاسخ قانع کننده ای برای اقای درمانی و مردم ایران داشته باشند.

 چهره های پنهانی "کوروش عرفانی"


کوروش عرفانی،که معرف حضور همگان است، در تازه ترین نوشته اش که به عنوان یادداشت روز و زیر نام " "اراذل و اوباش" یا مبارزان بالقوه ی نبرد طبقاتی " در سایت "دیدگاه"در تاریخ 19 تیرماه 1386 منتشر کرده است، این ادعای سخیف و شرم آور را مطرح کرده است که جوانان میهن ما از جمله قربانیان اپوزیسیون برانداز رژیم آخوندی در برون مرز می باشند.
وی از جمله می نویسد:
"این هزاران جوانی که رژیم از آنها به عنوان «اراذل و اوباش» نام می برد، در اکثریت مطلق خویش، جوانانی هستند که قربانیان مشترک رژیم از یکسو و اپوزیسیون رژیم از طرف دیگر هستند. قربانی رژیم اند زیرا که فقر و ظلمی که آنها را به سوی طغیان و «هنجار شکنی» می کشاند توسط رژيم ساخته و پرداخته و محافظت می شود. قربانی اپوزیسیون هستند زیرا تشکل های مخالف رژیم، در داخل و خارج از کشور، نتوانسته اند بستر مناسبی را برای هدایت خشم و نارضایتی این جوانان به سوی کنشگری سیاسی هدفمند بوجود آورند. در صورتی که سازماندهی و گفتمان مناسبی وجود می داشت بخش مهمی از این خشم اجتماعی در قالب اعتراض گری سیاسی سمت و سو دار بروز می کرد. اما در نبود این بستر، جوانان ایرانی که نمی خواهند برده وار زیست کنند، خشم خود را به صورت های دیگری مانند «باج گیری»، «شرارت»، «زور گیری»، و ... ابراز می کنند"
کاملا روشن است که کوروش عرفانی در ارتباط با اپوزیسیون داخل و خارج از کشور، بیش و پیش از هر چیز سازمان مجاهدین خلق ایران را در نظر دارد و عملا به سمپاشی علیه آن می پردازد. بزعم کوروش عرفانی جوانان میهن ما می بایستی به رهبران اپوزیسیون برانداز رژیم آخوندی، و در وهله نخست،به رهبران سازمان مجاهدین خلق ایران بچشم قاتلین خویش بنگرند!!
درک این نکته که کوروش عرفانی از این راه به تکرار اباطیل ساخته و پرداخته ی رژیم آخوندی و بریده مزدورهای وزارت اطلاعات رژیم در برون مرز پرداخته است، چندان دشوار نیست.
کوروش عرفانی که یکی از نام های مستعار شخصی حقیقی و حقوقی بنام علی اکبر ملاجانی، استادیار دانشگاه و ساکن پاریس می باشد، در حالی این ادعای سخیف را مطرح کرده است که در سایت "خبرگزاری زاگرس" که گردانندگی آن را به عهده دارد،نه تنها در محکومیت قمه کشی بریده مزدوران قداره بند رژیم(سبحانی و....)در 17 ژوئن در پاریس موضع نگرفت، بلکه حتی کوچکترین اشاره ای نیز به این رویداد پراهمیت ننمود. و این در حالی است که این باصطلاح خبرگزاری در پاریس مستقر است و مدعی است که خبرنگاران و کارشناسان اش!! در ایران و اقصی نقاط جهان مستقر می باشند!!!
کوروش عرفانی همچنین پیشتر از این به باصطلاح کنفرانس مطبوعاتی بریده مزدوران رژیم که از سوی وزارت اطلاعات و با پا اندازی "آرمان نوری"گرداننده ی شورای باصطلاح براندازی در پاریس و علیه مقاومت برگزار شد، کوچکترین اشاره ای نکرد و بی سروصدا از کنار آن رد شد.
افزون بر این،کوروش عرفانی نه در نوشته های با امضای خویش، و نه در خبرگزاری زاگرس اش، هیچ اشاره ای به برگزاری پرشکوه"گردهمایی 50000 نفره به سوی پیروزی" ایرانیان در پاریس که برآشفتگی آشکار رژیم پا به گور آخوندی را موجب گشت،ننمود و بجای آن،درست یک روز پس از سالگرد"18 تیر"،مذبوخانه می کوشد اپوزیسیون برانداز رژیم، و در وهله ی نخست سازمان مجاهدین خلق ایران را به عنوان قاتل جوانان میهن مان به ایرانیان قالب کند!
با اندکی تعمق در موضع گیری های اینچنینی کوروش عرفانی بروشنی می توان دریافت که او در نوشته هایش عملا فرمول رسوا و شناخته شده ی وزارت اطلاعات رژیم آخوندی را که می گوید نود درصد به رژیم و تنها ده درصد به مقاومت نیش بزنید، بکار می گیرد. و این نکته ای است که نمی توان و نباید بسادگی از کنارش گذشت.
برپایه آنچه گفته شد،ما بایسته دیدیم که به افشای کوروش عرفانی(علی اکبر ملاجانی )بپردازیم تا هم میهنان ما با چهره ی واقعی این شخص مرموز آشنا گردند.
چهره های پنهانی کوروش عرفانی
کوروش عرفانی کیست؟
کوروش عرفانی یک نام ساختگی و مستعار است که "علی اکبر ملا جانی" ساکن پاریس برای خود برگزیده است. علی اکبر ملاجانی در سالهای پایانی دهه 80 و یا اوایل دهه 90 به بهانه ی ادامه ی تحصیل در رشته ی جامعه شناسی از ایران به فرانسه آمده و از آن هنگام تا کنون در پاریس زندگی می کند.
علی اکبر ملاجانی به دریافت دکترا در رشته ی جامعه شناسی نایل آمده و از سالهای پایانی دهه نود میلادی بعنوان استادیار در دانشگاه "Porte Dephine" پاریس، یکی دوبار در هفته به تدریس می پردازد.
علی اکبر ملاجانی اهل تالقان ایران است و تحصیلات دانشگاهی را در تهران به پایان رسانده است.
بنا بر ادعای علی اکبر ملاجانی، پدرش در پی برخورد یک موتورسیکلت با وی زخمی شده و درگذشت.
او دستکم دارای یک برادر است که از وی بزرگتر می باشد. گفته می شود برادر علی اکبر ملاجانی در وزارت اطلاعات رژیم کار می کند و رسما عضو وزارت ارشاد رژیم نیز بوده و بعنوان سناریست برای این ارگان رژیم کار می کند.
همچنین گفته می شود،علی اکبر ملاجانی دوران خدمت سربازی خود را در بسیج و یا سپاه پاسداران رژیم گذرانده است.
علی اکبر ملاجانی در ایران، یا در رشته ی روزنامه نگاری و یا در رشته ی جامعه شناسی تحصیل می کرد. آنچه اما مسلم است وی دوره ی پراتیک دانشگاهی را در روزنامه ی کیهان تهران گذرانده و با شخص حسین شریعتمداری آشنایی داشته است.
غلامرضا موسوی،از گردانندگان کیهان تهران، در جریان یکی از سفرهایی که از ایران به پاریس داشته است، در جایی با اشاره به اینکه علی اکبر ملاجانی دوره ی پراتیک دانشگاهی را در کیهان تهران گذرانده، تاکید نموده که از نزدیک علی اکبر ملاجانی را می شناسد و با وی کار کرده است.

چگونگی "ظهور" کوروش عرفانی در رسانه های برون مرزی اپوزیسیون
"ظهور" ناگهانی کوروش عرفانی در رسانه های برون مرزی اپوزیسیون بیش و پیش از هر چیز مدیون ارتباطاتی است که وی با خانم جمیله(پانته آ) بهرامی،ساکن آلمان داشته و دارد.
جمیله بهرامی به همراه شریک زندگی اش،مهرداد بابالویی در آلمان زندگی می کند.
جمیله بهرامی پس از اقامتی کوتاه در ترکیه در اواسط سال 1989 به همراه مهرداد بابالویی وارد آلمان شد.
او و علی اکبر ملاجانی از ایران یکدیگر را شناخته و مناسبات دوستانه ی بسیار محکمی دارند. آشنایی آنان در ایران یا در هنگام تحصیل مشترک در رشته ی روزنامه نگاری و یا در هنگام گذراندن دوره ی پراتیک دانشگاهی انجام گرفته و سپس ادامه یافته است.
جمیله بهرامی در ایران فارغ التحصیل علوم و ارتباطات اجتماعی در تهران بوده و به همراه خانواده اش در تهران زندگی می کرد. بنا بر ادعای جمیله بهرامی،نامبرده در سال 1360، در سن 22 سالگی بدلیل فعالیت های سیاسی در ایران دستگیر شد و بمدت 4 سال در زندان رژیم بسر برد، اما سپس آزاد گشت و پس از مدتی از راه ترکیه به آلمان پناهنده شد. او در ترکیه با مهرداد بابالویی آشنا گشت.وی در سال 2002 از دانشگاه دورتموند به دریافت درجه ی دکترا نایل گشت.
جمیله بهرامی به همراه مهرداد بابالویی و شماری چند از ایرانیان در سال 1991 برنامه ی تلویزیونی "رسانه گروهی ایرانی" که بعدها به "رسانه" تغییر نام داد را در شهر دورتموند راه اندازی کرد. این برنامه ی تلویزیونی که در آغاز هفته ای یکبار و بمدت 90 دقیقه پخش میشد، امروزه هردو هفته یکبار بمدت 45 دقیقه پخش می شود.
توجه به برنامه ی "رسانه" بویژه از آن روی دارای اهمیت است که علی اکبر ملاجانی برای نخستین بار با نام مستعار"کوروش عرفانی"با ارایه ی تحلیل های هفتگی تلفنی از پاریس برای این برنامه، وارد میدان شد. پیش از این او از جمله با نامهایی همچون "کوروش پارسا"(برای نشریه ی "ارشاد" وابسته به حسن عباسی در پاریس) و یا "علی اکبرملاجانی"(برای نشریه ی "راه آزادی"ارگان حزب دمکراتیک مردم ایران)، و "کوروش پارسا"(برای نشریه ی "پیام ما آزادگان" وابسته به کوروش آریامنش(دکتر رضا مظلومان) که توسط مزدوران وزارت اطلاعات رژیم در پاریس به قتل رسید) قلم می زد.
معروفیت علی اکبر ملاجانی بعنوان "کوروش عرفانی تحلیل گر و کارشناس مسایل سیاسی ایران" درست از این مقطع و از این کانال آغاز شد. در همین جا باید اشاره نمود که مواضع آن هنگام کوروش عرفانی بشدت علیه رژیم و بصورتی پررنگ در پشتیبانی از سازمان مجاهدین خلق ایران بود، بگونه ای که بسیاری از بینندگان این برنامه ی تلویزیونی می پنداشتند که وی یکی از کادرهای سازمان مجاهدین خلق ایران می باشد. تجربه نشان می دهد که علی اکبر ملاجانی با نام مستعار کوروش عرفانی از این شگرد موذیانه برای مطرح نمودن خویش و کسب وجهه ی پیکارگر ضد رژیم در صفوف اپوزیسیون برای خود بهره گرفت تا سپس بتواند بروی مجموعه اپوزیسیون برانداز رژیم، و در وهله نخست بروی مجاهدین تیغ بکشد.
جمیله بهرامی دارای شهروندی آلمان است. او فمنیست و از هواداران حزب کمونیست کارگری می باشد و مناسباتی بسیار نزدیک با گردانندگان این حزب دارد.به نظر می رسد که علی اکبر ملاجانی نیز از قبل همین مناسبات نزدیک جمیله بهرامی با گردانندگان حزب کمونیست کارگری ارتزاق نموده و از آن برای پیشبرد اهداف توطئه گرانه خویش بهره گرفته و می گیرد.
در همین جا باید اشاره نمود علی اکبر ملاجانی در برخی از رسانه های حزب کمونیست کارگری از موضع دفاع از سوسیالیسم سخن گفته و در نقش"رفیق" ظاهر می شود،حال آنکه در جاهایی دیگر و زیر نامهایی دیگر علیه سوسیالیسم می نویسد. همانگونه که در جاهایی ژست پشتیبانی از سازمان مجاهدین خلق را گرفته،اما همزمان با آن زیر نامهای دیگربه بازگویی لاطائلات ساواما ساخته علیه مجاهدین خلق، بویژه رهبری آن می پردازد.
جمیله بهرامی،مهرداد بابالویی و علی اکبرملاجانی تماسهای دیداری و تلفنی مداوم داشته و دارند. روابط جمیله بهرامی و علی اکبر ملاجانی بسیار نزدیک و صمیمانه است.
علی اکبر ملاجانی در ادامه همکاری با جمیله بهرامی عضو هیئت موسس "تلویزیون جهانی مهر"به مدیریت حسن عباسی بود که به مدت چند ماه از طریق تلویزیون "پارس" در آمریکا برنامه پخش می کرد. این تلویزیون پس از یک چند فعالیت بدلیل اختلاف در زمینه نحوه مدیریت و طرح پرسش هایی در باره علی اکبر ملاجانی و حسن عباسی،در شکل و سیمای نخستین آن در سال 2002 عملا بکار خود پایان داد.
جمیله بهرامی چندین فیلم کوتاه نیز ساخته است و به همراه مهرداد بابالویی دارنده ی شرکت رسانه ای ـ تبلیغاتی "آناهیتا" در آلمان است.
رفتار توطئه گرانه ی علی اکبر ملاجانی و چهره های پنهان وی
علی اکبر ملاجانی دارای شخصیتی مرموز بوده و بسیار پنهان کار است. در مناسباتش با اطرافیان کمتر در باره ی خود سخن می گوید و همواره می کوشد از آنان اطلاعاتی بدست آورد. او با رفتاری که بی شباهت به رفتار کادرهای مجرب و ورزیده ی اطلاعاتی نیست، مناسبات و ارتباطات خود را تا حد امکان از دیگران پنهان می سازد. دوستی می گفت که علی اکبر ملاجانی از بیست و چهار ساعت شبانه روز، تنها چهار ساعت می خوابد و بیست ساعت باقی مانده را به توطئه گری سرگرم است.
برای داشتن تصویری روشن از این موجود مرموز ـ و انصافا پرکار!! می بایستی به ارتباطات و همکاری های وی با جریانات مختلف اپوزیسیون، با نامهایی که وی از آن بهره می گیرد و در حقیقت امر در ورای آنها چهره ی پلید خود را پنهان می سازد، و نیز سایتهای گوناگونی که او براه انداخته است، بپردازیم:
ارتباطات و همکاری های علی اکبر ملاجانی با اپوزیسیون راستین و دروغین رژیم
_همکاری تنگاتنگ اما پنهانی با سازمان پارس(شورای براندازی) به گردانندگی آرمان نوری.
علی اکبر ملاجانی همکاری بسیار گسترده ای با این جریان و با شخص آرمان نوری داشته و عملا نقش مشاور اصلی و چه بسا خط دهنده ی آرمان نوری را بازی می کند. از بسیاری شواهد چنین بر می آید که گرداننده ی اصلی اما پشت پرده ی سازمان پارس که اخیرا در راستای اجرای دستورات و پروژه های وزارت اطلاعات، بریده مزدورانی همچون "شمس حائری"،"سبحانی" و ... را به پاریس فراخواند و در فوریه سال جاری برای آنان کنفرانس رسوای مطبوعاتی ترتیب داد، علی اکبر ملاجانی است.
نویسنده ی بسیاری از مقالات گاهنامه ی"پارس" ارگان سازمان پارس،علی اکبر ملاجانی است.
تاکید می کنیم که مورد همکاری پنهانی علی اکبر ملاجانی با سازمان پارس، آنهم از نخستین روز پیدایش آن در سال 1378 صد در صد موثق است و او خود در گذشته و در گفتگو با برخی اطرافیانش،هرچند به ناچار و با اکراه، به این امر اذعان داشته است.
سکوت معنی دار علی اکبر ملاجانی در باره ی قمه کشی بریده مزدوران وزارت اطلاعات رژیم در 17 ژوئن 2007 در پاریس نیز ریشه در همکاری علی اکبر ملاجانی با "آرمان نوری"و تشکیلان کذایی وی دارد.
_همکاری با رادیو و تلویزیون ها در لس آنجلس و ارایه ی تحلیلهای هفتگی تلفنی با نام مستعار "دکترجهانگیر افشاری"
_همکاری با برنامه تلویزیونی "رسانه" در دورتموند با نام مستعار کوروش عرفانی
_همکاری با رادیو آوای ایران به گردانندگی حسن عباسی در پاریس با نام مستعار دکتر جهانگیر افشاری
_همکاری با سایت "دیدگاه ها" با نام های مستعار کوروش عرفانی و "الف ـ خوشمزه"
گفتنی است علی اکبر ملاجانی ضمن نفوذ در کادر گردانندگان سایت نامبرده،در یک برهه ی زمانی،بویژه در سال 2002 برای به چنگ آوردن این سایت و خارج ساختن آن از دست آقای علی ناظر خیز برداشت و در این راستا تلاش بسیار نمود. او در سال 2002 که آقای علی ناظر امکان ادامه فعالیت سایت دیدگاه ها را بواسطه برخی مشکلاتی که با آن مواجه بود،مورد سوال قرار داده بود،برای در دست گرفتن کامل این سایت اعلام آمادگی کرده بود.برپایه ی ادعای علی اکبر ملاجانی این پیشنهاد با واکنش ضمنی مثبت آقای علی ناظر روبرو گشته بود، اما گویا آقای علی ناظر برای تصمیم گیری نهایی در این زمینه"کمی می ترسید".
_همکاری با تلویزیون جهانی مهر با نام مستعار دکتر کوروش پارسا.
علی اکبر ملاجانی مسئولیت واحد پژوهش و تحقیق در این رسانه را بر عهده داشت.وی برخی از نوشته هایش را خود با اندکی تغییر صدا و جریحه دار ساختن آن در این رسانه می خواند.
-همکاری با کوروش آریامنش(دکتر رضا مظلومان)در نشریه"پیام ما آزادگان" با نام مستعار کوروش پارسا.
همکاری علی اکبر ملاجانی با نشریه ی نامبرده که در عین دشمنی آشکار با رژیم آخوندی،یک نشریه ی شدیدا ضد اسلامی،ضد اعراب و ضد فلسطینی بود، دارای اهمیت ویژه است. زیرا علی اکبر ملاجانی در جاهای دیگر، از جمله در سایت "زاگرس" و نیز زیر نام کوروش عرفانی از موضع دفاع سرسختانه از مبارزات اعراب و بویژه فلسطینی ها علیه اسراییل ظاهر می شود. افزون بر این ارتباط وی با کوروش آریامنش که بعدها بدست مزدوران رژیم به قتل رسید،قابل توجه و بررسی ویژه است.(حسن عباسی نیز ارتباط تنگاتنگی با کوروش آریامنش وعلی اکبر ملاجانی داشت و این ارتباط را پس از جان باختن کوروش آریامنش با علی اکبر ملاجانی ادامه داد.آیا ارتباطی میان قتل کوروش آریا منش و دوستی وی با این دو عنصر وجود نداشته است؟ بویژه هرگاه از یاد نبریم که حسن عباسی پس از به قتل رسیدن کوروش آریامنش بدست تروریستهای صادراتی رژیم همزمان با اعلام کاندیداتوری خویش برای ریاست جمهوری رژیم آخوندی ادعای موهوم و ساواما ساخته ی دست داشتن رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در ترورهای خارج از کشور را مطرح ساخت.)
-همکاری با حسن عباسی در نشریه "ارشاد" با نام مستعار کوروش پارسا.
-همکاری با "دکتر زری(زهرا) عرفانی" در سوییس.
زری عرفانی گرداننده ی رسمی سایت "سازمان زنان پیشرو" با نشانی www.pwoiran.com و نیز گرداننده ی رادیوی هفتگی "پارس" http://www.pwoiran.com/radio%20pars.htm می باشد.
مواضع و دیدگاههای سیاسی زری عرفانی و علی اکبر ملاجانی(که از جمله زیر نام مستعار عرفانی پنهان گشته است) از شباهت و یگانگی شگفت آور و پرسش برانگیزی برخوردارند،تا آنجا که بی اختیار این شبهه را ایجاد می کند که این مواضع و دیدگاهها که با امضای دونفر بازتاب می یابند، در واقعیت امر مواضع و دیدگاههای یک نفر است. اما از آنجا که زری عرفانی یک شخصیت حقیقی و حقوقی است، می بایستی ماهیت و کیفیت روابط این دو را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد.
مواضع زری عرفانی و کوروش عرفانی در ارتباط با طرح اباطیل موذیانه و ساواما ساخته علیه سازمان مجاهدین، و نیز دیدگاههای این دو در ارتباط با فلسطین،لبنان،یهودیان، صهیونیسم و سازمانهای فراماسونری همخوانی کامل با یکدیگر داشته و بررسی دقیق آنها می تواند آموزنده و راهگشا باشد.
افزون بر این در ستون "مقالات وارده" سایت www.pwoiran.com بسیاری از نوشته های کوروش عرفانی آمده است. نیز در ستون پیوندهای سایت نامبرده نام سایت "رادیو زاگرس" متعلق به علی اکبر ملاجانی که از مدتها پیش بدین سو فعال نیست، در صدر لیست سایت های پیوند داده شده آمده است.
نمی توان این احتمال را از نظر دور داشت که گرداننده ی اصلی و پشت پرده ی سایت www.pwoiran.com علی اکبر ملاجانی است.
سایت ها و نامهایی که علی اکبر ملاجانی براه انداخته و یا زیر پوشش همکاری با آنها چهره واقعی خود را پنهان می سازد:
1-سایت زاگرس
سایت نامبرده در نوروز سال 1380 تاسیس شد.به جرئت می توان گفت که تمامی گزارشها و تحلیل هایی که در این سایت با القابی همچون "دکتر جهانگیر افشاری"،"کوروش عرفانی"،"کارشناس سیاسی ایناز"، "یک فعال سیاسی در ترکیه"،"گزارشگر ایناز از تهران"،"یک دانشجوی ایرانی" و غیره بخورد ایرانیان داده شده و می شود، تنها و تنها از تراوشات مغزی علی اکبر ملاجانی بوده و می باشد. بگذریم که پس از یک سری افشاگریها علیه کوروش عرفانی که از سوی هواداران مقاومت انجام گرفت، در آغاز "دکتر جهانگیر افشاری" و بدنبال آن "کوروش عرفانی" فرار را بر قرار ترجیح داده و از این سایت رخت بر بسته اند.
قابل تاکید است که شماره ی تلفن همراه داده شده هنگام خرید Domain سایت www.zagros.info شماره تلفن همراه کنونی علی اکبر ملاجانی است. این شماره بدین قرار است:
Tel:0033-62 34 210 10
2-سایت اطلاعات .نت http://ettelaat.net
3-سایت پارس امروز http://www.parse-emrooz.com
این سایت شدیدا علیه اسلام و اعراب تبلیغ می کند.این در حالی است که علی اکبر ملاجانی در سایت های دیگر و از جمله خبرگزاری زاگرس به عنوان مدافع اعراب و فلسطینی ها ظاهر می شود.
4-سایت سرپناه http://www.sarpanah.ch
این سایت بشدت علیه مقاومت و بویژه مجاهدین خلق ایران سمپاشی می کند.
5-علی اکبر ملاجانی همچنین "کمیته رفراندوم روی دیوارها" را براه انداخت که اکنون فعال نیست.
6-علی اکبر ملاجانی با نام مستعار دکتر کوروش پارسا،استاد دانشگاههای پاریس در تاریخ دهم مارس 2003 با علیرضا شاهید، خبرنگار صدای آمریکا در پاریس مصاحبه داشته است.
۷-علی اکبر ملاجانی با نام کوروش پارسا با عنوان"از ناظرین مسایل کارگری" با بخش فارسی رادیو فرانسه در 30 بهمن ماه 1385مصاحبه داشته است.
8-علی اکبر ملاجانی با نام مستعار الف-خوشمزه از جمله در سایت "دیدگاه ها" طنزهایی نوشته است.
9-گفته می شود علی اکبر ملاجانی برای نشریه "دوکوهه" مسعود ده نمکی مقالاتی می نوشت.حسن عباسی در پاریس مدعی بود که وی کوروش عرفانی را به مسعود ده نمکی وصل کرده است.(برپایه ی اطلاعات موثق ما حسن عباسی خود با نام مستعار "فردوسی پور"با مسعود ده نمکی" در ارتباط بوده است.)
10-گفته می شود علی اکبر ملاجانی در همان زمان که با نام مستعار دکتر جهانگیر افشاری برای تلویزیون NITV تحلیلهای تلفنی هفتگی می نمود،بعنوان گزارشگر از اروپا برای روزنامه "رسالت" بر علیه تلویزیونهای لس آنجلسی، از جمله NITV مطلب می فرستاد.
این رازی سربمهر نیست که نوشته های علی اکبر ملاجانی با امضای کوروش عرفانی، بویژه نوشته های وی در زمینه ی نفی کارآیی اپوزیسیون برانداز، و در وهله نخست سازمان مجاهدین خلق ایران بارها و بارها در سایتهای وابسته به وزارت اطلاعات رژیم همچون "اکسیر"،"خبرگاه"،"ایران دیدبان"،"ایران اینترلینک"،"پیک نت"(به گردانندگی علیرضا خدایی)و...آمده است.
حتی کیهان تهران در تاریخ دهم آذرماه 1384ضمن تبلیغ عملی دیدگاههای موذیانه ی کوروش عرفانی در باره ی اپوزیسیون برانداز نوشته است:
"کوروش عرفانی نیز در مقاله ای در سایت ضدانقلابی گویا نیوز از اپوزیسیون ایران خواست که از تصویر کاریکاتوروار سیاست بیرون بیایند و با جدیت بیشتری به واقعیتهای بیرون از ذهن خود بپردازند."
در یک نتیجه گیری کلی در ارتباط با مواضع متضاد علی اکبر ملاجانی(کوروش عرفانی) زیر نامها و پوششهای گوناگون با اطمینان می توان گفت که وی عملابا ایفای نقشی توطئه گرانه اپوزیسیون برانداز رژیم را زیر ضرب برده و به تخریب چهره آن،بویژه تخریب چهره ی سازمان مجاهدین خلق ایران در اذهان ایرانیان درون و برون مرز بپردازد و از این راه در عمل خط ناامیدی از امکان وجود چشم اندازی روشن در راستای سرنگون شدن رژیم آخوندی را پیش برده و جا می اندازد. نیز شاید نیازی به تاکید نباشد که اثرات زیانبار ناشی از تبلیغ"بی عرضگی" و"عدم کارآیی اپوزیسیون" در کنار ژستهای آنچنانی علیه تمامیت رژیم(آنگونه که علی اکبر ملاجانی انجام داده و می دهد) در اذهان ایرانیان ناسازگار با رژیم در درون مرز، کمتر از اثرات "پربرکت آن" بسود رژیم آخوندی، و در وهله نخست وزارت اطلاعات رژیم در برون مرز نیست.
توجه به این نکته نیز بایسته می نماید که علی اکبر ملاجانی با نام مستعار کوروش عرفانی به بهانه ی مبارزه با صهیونیسم و باصطلاح نفوذی های آن در رژیم دست نشانده ی آخوندی آشکارا به دفاع از سپاه پاسداران رژیم و سایت "بازتاب" می پردازد. وی هم چنین بکرات از دارودسته ی آدمکش "حزب الله" لبنان که در مزدوری آن برای رژیم آخوندی کمتری تریدی وجود ندارد، پشتیبانی نموده است.
ارتباطات علی اکبر ملاجانی(کوروش عرفانی)
در راستای شناخت دقیق تر علی اکبر ملاجانی(کوروش عرفانی)، یکبار دیگر بطور فشرده به برخی ارتباطات علی اکبر ملاجانی با برخی از ایرانیان که نیازمند بررسی است،اشاره می کنیم:
1 ـ ارتباط علی اکبر ملاجانی و نادر وهابی(دارنده ی دکترای جامعه شناسی از دانشگاههای فرانسه).نظرات این دو با یکدیگر کمابیش همخوانی کامل دارند. از جمله بررسی نوشته ی "خیزش تهران را نمی توان از پاریس سرکوب کرد" از کوروش عرفانی، و نوشته ی "فرش سرخ فرانسه دامی برای مجاهدین" از نادر وهابی کاملا موید این نظر است.
2 ـ ارتباط علی اکبر ملاجانی و دکتر عدلان پارسا
3 ـ ارتباط علی اکبر ملاجانی و دکتر زری عرفانی
4 ـ ارتباط علی اکبر ملاجانی و حسن عباسی(سیاوش اوستا)
5 ـ ارتباط علی اکبر ملاجانی ـ جابر کلیبی ـ پروانه قاسمی
6 ـ ارتباط علی اکبر ملاجانی و آرمان نوری
7 ـ ارتباط علی اکبر ملاجانی و سعید پیوندی استاد دانشگاه در پاریس و همکار احسان نراقی در یونسکو
8 ـ ارتباط علی اکبر ملاجانی و تقی روزبه(نظرات این دو نیز کمابیش همخوانی کامل دارند)
9 ـ ارتباط علی اکبر ملاجانی و احمد سلامتیان
آنچه در بالا آمد بی گمان تنها مشتی است نمونه ی خروار از فعالیت های مرموز و توطئه گرانه ی علی اکبر ملاجانی در برون مرز.
برپایه آنچه گفته شد، و با توجه به آنکه بی هیچ تردیدی کوروش عرفانی نام ساختگی و مستعاری است که علی اکبر ملاجانی برای خویش برگزیده است،اکنون بر علی اکبر ملاجانی است که به پرسش های زیر پاسخ هایی روشن و مشخص دهد:
1- چرا علی اکبر ملاجانی(با نامهای مستعاری همچون کوروش عرفانی، کوروش پارسا، دکتر جهانگیر افشاری، الف.خوشمزه) در جاها و مقاطع گوناگون، مواضعی گوناگون و حتی متضاد اتخاذ کرده است؟
2- چنانچه علی اکبر ملاجانی(کوروش عرفانی) مدعی است که همکاری پنهانی او با آرمان نوری و بریده مزدوران وزارت اطلاعات همچون سبحانی، شمس حائری و...اتهامی بیش نیست، آیا او حاضر است آشکارا علیه آرمان نوری و تشکیلات کذایی او و نیز علیه بریده مزدوران نامبرده موضع بگیرد؟ و چرا تا کنون در هیچ کجا علیه این مزدوران موضع نگرفته است؟
3- مقاله ی علی اکبر ملاجانی(کوروش عرفانی)، زیر نام "تاثیر آزادی مطبوعات در جهت ایجاد الگوی مستقل روزنامه نگاری" با امضای "علی اکبر ملاجانی" در کتاب "مجموعه مقالات نخستین سمینار بررسی مسایل مطبوعات ایران" منتشره از سوی وزارت ارشاد رژیم در سال 1371(یعنی پیش از آمدن علی اکبر ملاجانی به فرانسه) منتشر شده است. آیا علی اکبر ملاجانی حاضر است متن این مقاله را برای اطلاع همگان منتشر سازد؟
4-علی اکبر ملاجانی(کوروش عرفانی) تحصیلات خود را در ایران در کجا گذرانده است و تحت چه شرایطی به فرانسه آمده است؟
5- فعالیت های سیاسی-اجتماعی علی اکبر ملاجانی(کوروش عرفانی) در ایران چه بوده است؟


رساله ی علی اکبر ملاجانی(کوروش عرفانی) بزبان فرانسه.
نشانی دیگر علی اکبر ملاجانی(کوروش عرفانی).
ای-میل علی اکبر ملاجانی

فروزنده و افشاگری علیه تلویزیون اندیشه

همانطور که مطلع هستید اخیرا جناب آقای فرامرز فروزنده از تلویزیون اندیشه بیرون آمده اندو به بیان دیگر کنار گذاشته شده اند.
ایشان در گفتگویی که با اقای علیرضا میبدی داشتند برخی مسائل پشت پرده را درباره عوامل اخراجشان بیان نموده اند.
از جمله این مطالب بیان نکاتی درباره شخصیت اقای کروش عرفانی است.
هرچند اقای عرفانی که جدیدا مدیر تلویزیون اندیشه شده اند تا کنون موضع گیری شفافی در اینباره نداشته اند ولی شنیدن سخنان اقای فروزنده خالی از لطف نیست
برای دیدن فیلم در یوتیوب کلیک کنید:

Wednesday, April 10, 2013

اقدام مشترک خبر 20 و 30 رژیم و برخی مدعیان برای تخریب ایران فردا



روز گذشته تلویزیون رژیم در مهمترین بخش خبری خود یعنی اخبار 20 و 30 باز هم در هراس از تلویزیون ملی ایران فردا دست به سیاه نمایی و دروغ پردازی زد. 

در این گزارش به نقل از وبلاگ یکی از مجریان شبکه العربیه تلویزیون ایران فردا بخش فارسی تلویزیون العربیه معرفی می شود که توسط همکار این خانم مجری یعنی آقای نوری زاده اداره می شود. 

panorama.jpg


در ادامه این حرکت صدا و سیمای رژیم ، سایت ایران گلوبال نیز در خبری با تولید  یک ویدئو از این وب سایت خانم مجری به این مسئله دامن زده است. 
در پاسخ به این تخریب ها باید گفت :
همه می دانند که دکتر نوری زاده بخاطر قابلیت هایی که دارند از جمله تسلط به زبان عربی در شبکه های جهانی مختلف از جمله العربیه بعنوان کارشناس حاضر می شوند. 
ضمنا آیا به صرف ادعای یکی از مجریان جزئی العربیه می توان نسبتی را به شخصی چسباند.
علاوه بر این صرف اینکه آقای نوری زاده با العربیه همکار بوده و بعنوان کارشناس از ایشان استفاده می شود باعث اثبات این مطلب نمی شود که تلویزیون ایران فردا نیز شعبه دیگر العربیه باشد. چرا که این تلویزیون توسط افراد مختلفی از اپوزیسیون اداره می شود که همه پایبندی شان را به تمامیت ارضی ایران عزیزمان و جریان آزادی خواهی و حتی براندازی رژیم نشان داده اند. 
اقای نوریزاده از دوران جوانی وسالهای قدیم برای رسانه های عربی زبان کار میکرد و مطلب مینوشت اصلا راه یافتنش به نشریات فارسی هم بخاطر ترجمه هایی بود که از اشعار عربی داشت هیچ وقت هم این ارتباطاتش را پنهان نکرده وبا اسم خودش در نشریات عربی مقاله عربی مینوشت ممکن است پان عرب هم باشد مثل خیلی ازرسانه داران حکومتی وغیر حکومتی شاید عرب تبار هم باشد ولی اگر العربیه شبکه فارسی میزد نامش را ایران فردا نمیگذاشت همان العربیه فارسی میگذاشت مثل سایتش اتفاقا سایت ازادی است در کامنت هایش حتی توهین به مدیران خودسایت وعرب ها را هم منتشر میکند در مقایسه با سایت های ایرانی خیلی ازاده تر است نوریزاده اعراب را دوست دارد به فرهنگ عربی علاقه دارد چون این گرایشش پنهان نیست و علنی است هیچ اشکالی ندارد ضمنا عضو رزیم که نیست ما مشکلمان با پان عرب های حکومت تهران است

Sunday, April 7, 2013

شعار “انتخابات آزاد” بازی در زمین خامنه‌ای است.

انتخابات  همواره در ایران زمان بحران وآبستن تنش‌های سیاسی بوده است.نیرو‌های مخالف جمهوری اسلامی_براندازان_ در طول ۳۵ سالی‌ که از عمر جمهوری اسلامی می‌گذرد اکثرا به صورت سنتی‌ به آنچه که در ایران انتخابات مینامندش،نظر بد بینانه‌ای داشته اند و  شرکت در آن‌ را تحریم کرده اند و معتقدند که هر نوع مشارکت در انتخابات فرمایشی رژیم،خیانت به مردم و باعث تداوم عمر حاکمیت سرکوبگر جمهوری اسلامی میگردد.در مقابل عده‌ای نیز که خود را اصلاح طلب ولی‌ مخالف وضعیت کنونی قلمداد میکنند نگرش متضاد دیگری دارند و معتقدند که هر قدر هم حکومت استبدادی باشد،انتخابات در ایران باعث ایجاد فرصتهای جدید برای اصلاح طلبان در جهت بهبود امور خواهد شد که میتواند منجر به تغیرات محسوس و غیر قابل انکار در زندگی‌ عموم مردم گردد.

این عده اخیراً از ماهها پیش با شعار “انتخابات آزاد” از طریق تریبون‌های قدرتمندی چون بی‌ بی‌ سی‌ و صدای آمریکا و…درصدد تبلیغ دیدگاه خود و تشویق مردم به شرکت در انتخابات هستند و تاکید دارند که رای دادن به کاندید‌هایی‌ که مورد نظر علی‌ خامنه‌ای نمیباشد، دستکم میتواند فرصت اعتراضی جدیدی را به مانند آنچه در خرداد ۱۳۸۸ اتفاق افتاد،ایجاد کند.

در حالی‌ که اپوزیسیون بر انداز و همسو در خارج از ایران، طبق معمول خود را مشغول بحث‌های نظری و تئوریک، حول و حوش شرکت یا عدم شرکت در انتخابات کرده و هر کدام نیز استدلال‌های خود را به رخ دیگری می‌کشد، اما در داخل ایران در چند ماهی‌ که به انتخابات باقیست،اکثر فعالان سیاسی خودی_در چهار چوب حاکمیت_ در حال جبهه گیری و یارگیری و بررسی اوضاع و مشخص نمودن مواضع و دیدگاه‌های سیاسی ولایت پسند خود هستند و بخش بزرگی‌ از طیف اصلاح طلب نظام نیز در خارج از کشور در عین حال که خود را مخالف نظام جلوه میدهند به صورت زیرکانه‌ای به بلند گوی‌های بخشی از جناح‌ها و باند‌های حاکم نظام تبدیل شده اند.این طیف اخیر به گونه‌ای از انتخابات ریاست جمهوری دفاع میکنند ، گو آنکه همه مشکلات کشور با تغییر رئیس جمهور و آمدن یک شخص اصلاح طلب مورد نظر آنان،رفع و رجوع خواهد شد و کشور ایران به مملکت گٔل و بلبل تبدیل خواهد شد!
طبیعی است این شرایط و مواضع منفعلانه اپوزیسیون و نتیجتأ سر در گمی کثیری از مردم ایران، به علی‌ خامنه‌ای و باند و اطرافیان او،فرصت تنفس و تفکر و تامل کافی‌ در جهت مهندسی‌* انتخابات پیش رو را خواهد داد.رهبر دیکتاتور جمهوری اسلامی تجربه تلخ و فراموش نشدنی‌ دستکاری و تقلب گسترده در انتخابات ۸۸ و روی کار آوردن احمدینژاد تا دیروز مطیع و دستبوس را_که بعدها به سرکشی و عصیان در مقابلش پرداخت_ در کارنامه سیاه خود دارد و از این رو با جدیت با استفاده از قدرت شورای نگهبان در راستای تنگتر کردن دایره قدرت،همه تلاش خود را مصروف و معطوف بحران‌های احتمالی‌ درون گروهی خواهد کرد تا از به وجود آمدن آنچه که از آن‌ در مقطعی به عنوان “دعوای خانگی” نام برده است، تا سر حد امکان جلوگیری به عمل آورد.دعوای خانگی که بنا بر اذعان برخی‌ از مسولان فعلی‌ جمهوری اسلامی اگر کنترل و سرکوب نمی‌شد،دودمان علی‌ خامنه‌ای و جمهوری اسلامی را بر باد داده بود.
اما مردم در این گیر و دار و اوضاع نابسمان چه میتواند بکنند؟به ساز کدامین طرفین باید رقصید؟اصلاح طلبان حکومتی یا بر اندزان؟ آیا باید مردم تسلیم شرایط فعلی‌ جمهوری اسلامی شوند و در بهترین حالت به امید ایجاد تغییرات هر چند اندک،از میان بد و بدتر یکی‌ را انتخاب کنند؟یا باید بر عکس به نشانه اعتراض به سرکوب گریهای رژیم و اوضاع نابسامان سیاسی و اقتصادی موجود،انتخابات را فعالانه تحریم کنند؟سود و منفعت حاصل از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات چه میتواند باشد؟کدامین نگرش به انتخابات ریاست جمهوری متضمن سعادت و خوشبختی‌ آنها میتواند باشد؟آیا با توجه به آنچه در خرداد ۸۸ اتفاق افتاد.آیا اساسا انتخاباتی که در جمهوری اسلامی انجام میشود سالم و قابل اعتماد میباشد؟آرای واقعی‌ مردم در صندوق،تکلیف کاندیداها را مشخص می‌کند یا اراده برتری پیشاپیش تکلیف صندوق انتخابات را مشخص نموده است؟
پیش از  پرداختن به پاسخ این سوالات، تصور می‌کنم باید تکلیف شعار پرطمطراق “انتخابات آزاد” بر مبنای استاندارد‌های جهانی و اعلامیه شورای بین المجالس (مصوب ۱۹۹۴) را روشن کرد، چرا که بخش بزرگی از سوالات فوق با روشنتر شدن ابعاد و ماهیت عوام فریب این شعار به خودی خود پاسخ داده خواهد شد.




یک ایراد شکلی‌ بزرگ و ده‌ها ایراد ماهیتی به این شعار وارد است.نخست آنکه هیچ تعریف و یا قانون جهان شمولی در مورد آنچه که از آن‌ “انتخابات آزاد” بر منبای استاندارد‌های جهانی‌ نام میبرند، وجود ندارد که کشورهای جهان را ملزم به اتخاذ یک شیوه مشخص انتخاباتی معین نماید و هر کشور_صرف نظر از دیکتاتور یا دموکراتیک بودن_ بر مبنای ملاک و معیار‌ها و قوانین خاص و منطقه‌ای خود،اقدام به برگزاری انتخابات می‌کند و مضافاً اینکه در هیچ کشور دموکراتیکی نیز انتخابات بر مبنای اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر و شورای بین المجالس برگزار نمیشود و هر کشوری از آمریکا گرفته تا فرانسه و اسرائیل و هندوستان و…برای انتخابات ریاست جمهوری یا هر نوع انتخابات دیگری،قوانین موضوعه مربوط به خود را دارد.برای نمونه در نظام انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا، جدای از موانع و محدودیت عملی‌ که برای کاندیدهای ریاست جمهوری وجود دارد، عملا انتخاب نهایی را در یک فرایند و بروکراسی پیچیده اداری، افرادی موسوم به الکترال کالج انجام میدهند.
اساسا هم در طی‌ ۷۰ سال اخیر هر فردی هم که نامزد عمده حزب خود(جمهوریخواه یا دموکرات) برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری بوده، یا سناتور شاغل یا سناتور سابق بوده،یا در پست فرماندار ایالتی خدمت کرده،یا معاون رئیس جمهور و یا یک ژنرال پنج ستاره بوده است. کشور‌های دیگر نیز قوانین و فرایند مخصوص به خود را دارند که پرداختن به آنها از حوصله‌ و هدف این نوشتار خارج است.
البته شاید برخی‌ مطرح کنند که مگر ملاک و معیار ما برای “انتخابات آزاد”، معیار و ملاک‌های رایج در نظام انتخاباتی امریکاست که با به زیر سوال کشیده شدن نحوه انتخابات در آمریکا،آن‌ اصول و ملاکهای مورد نظرمون ابطال شود؟ پاسخ این است که راقم این سطور نیز به هیچ وجه ملاک و معیار انتخباتی آمریکا را به عنوان اسوه و سرمشق معرفی‌ نمیکند و هدف از این نمونه‌ای که از آمریکا قید گردید، صرفاً نشان دادن تفاوت‌های قوانین انتخاباتی در کشور‌های مختلف است.
به دیگر سخن هر کس یا گروهی که “شعار انتخابات آزاد” بر منبای استاندارد‌های جهانی‌! را به پیش می‌کشد خواسته یا ناخواسته خاک بر چشم مردم برای پوشاندن حقیقتی بزرگتر میپاشد.البته گروهی دیگر نیز با آگاهی‌ کامل از پوچ و بی‌ معنا بودن این استراتژی_اگر بتوان آن‌ را استراتژی نام نهاد_ به واسطه بی‌ برنامگی محض سیاسی و از سر استیصال و درماندگی “آب در هاون می‌کوبند.” .
واقعیت این است که در طول ۳۵ سالی‌ که از استقرار جمهوری اسلامی می‌گذرد،مردم داخل ایران بیش از هر تحلیلگری به تجربه در یافته اند که هیچ رئیس جمهوری بدون نظر مساعد “ولی‌ فقیه” به پست تشریفاتی ریاست جمهوری گماشته نشده است، و اساسا انتخابات در ایران با وجود نهاد ضّد انتخابات “رهبری” بیشتر به یک جوک سیاسی شبیه است.اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی ضعیف،ناتوان، پراکنده و فاقد سازمان یافتگی کافی‌ در جهت تاثیرگذاری ملموس در فضای سیاسی داخل ایران میباشد اما همه این حقایق نمیتواند توجیه کننده اتخاذ استراتژیهای جمهوری اسلامی پسند و ویرانگر در قبال موضوع “انتخابات”باشد.نمیتوان به این بهانه که ۳۴ سال تحریم انتخابات کار ساز نبوده است، به همصدایی با خیمه شب بازی خامنه‌ای تن‌ در داد و همصدا با جنتی و رفسنجانی و خاتمی، سخن از “انتخابات آزاد” به میان آورد. همراهی بخشی از اپوزیسیون با این شعار، بازی در زمین خامنه‌ای است و بس.

Thursday, March 28, 2013

شاهکار دیگری از شهرام همایون

 در ادامه شارلاتان بازی های برخی مخالفان جدید و قدیم آقای دکتر نوری زاده و تخریب های پی در پی آنها برخی می خواهند از نجابت و بزرگواری آقای نوری زاده سوء استفاده کنند و در جهت پاک نشان دادن خود از هر عیبی بهره گیرند. 


در حالی که آقای دکتر نوری زاده بخاطر جلوگیری از اختلافات متعهد شده اند که هیچ واکنشی به این مطالب بی اساس و تخریب ها نداشته باشند ، آقای شهرام همایون از این وضعیت سوء استفاده کرده اند و مدعی شد که آقای نوری زاده من را تهدید به افشاگری نموده است و به آقای نوری زاده می گویم که اگر مطلبی علیه من داری بدون ملاحظه افشا کنید. 
این ادعای پوچ که بدون سند هم مطرح شده فقط با یک هدف می تواند پیگیری شود و آن پاک نشان دادن خود از هر عیب و خطایی است. 
توضیح آنکه وقتی آقای نوری زاده چیزی افشا نکند که نخواهد کرد آقای همایون مدعی خواهد شد : این نشان از پاکی من است که چیزی افشا نشد.

به دنبال انتشار نوشته‌ای از نویسنده مجهول الهویه(ف . م . سخن) در فیسبوک نوریزاده و سایت گویا نیوز،شهرام همایون در جدید‌ترین برنامه تلویزیونی خود برای چندمین بار متوالی‌ به علی‌ رضا نوریزاده شدیدا تاخت، شدت این حمله به گونه‌ای بود که علیرغم اینکه همایون ظاهرا تاکید بر حفظ اخلاقیات و پیرنسیپیل های حرفه‌ای داشت ولی‌ عملا در اظهارات و دور افشانی‌های افسار گسسته‌ای که نمود برای مخاطب تردیدی باقی‌ نگذاشت که شهرام همایون بویی از انصاف و اخلاقیات و انسانیت نبرده است.اگر این سخنان از زبان شعبان بیمخ و یا بسیجی‌ دهان گشاد خامنه‌ای خارج میشد شاید به نوعی برای مخاطب قابل هضم می‌بود ولی‌ نوع ادبیات به کار برده شده در اظهارات همایون حتا قابل قیاس با ادبیات به کار برده شده در رسانه‌های رژیم نیز نیست.حتی جمهوری اسلامی نیز در حمله به مخالفان خونی و به اصطلاح ضّد انقلاب از چنین ادبیات و لحن چندش آور و سخیفی استفاده نمیکند.
شهرام همایون در این برنامه شاهکار خود ثابت کرد که بخاطر پرچم کذأیی(شما بخوانید پول کثیف عربستان) حاضر است علیرضا نوریزاده و تلویزیون ایران فردایش را حتی به قیمت از بین بردن خود ، نابود و تارو و مار سازد،به ویژه آنجا که در پاسخ به تهدید افشاگری نوریزاده می‌گوید : “شما میخواهید چیه منو افشا کنید! اگر خانم بازی کردم با شما کردم،اگر تریاک کشیدم با شما کردم،اگر سر کسی‌ کلاه گذاشتم با شما کردم،اگر قمار کردم با شما کردم،اگر…”
در واقع صحبت‌های همایون به صورت حقیقت تلخ و گزنده‌ای نشان از اوج سقوط اخلاقی‌ طرفین دعوی را می‌رساند و مخاطب ناخود آگاه از خود می‌پرسد که واقعا مردم ایران تا چه اندازه ذلیل و خوار و حقیر شده اند که آزادی خواه‌شان شخص شارلاتانی مثل همایون شده و روزنامه نگار شهیرشون نوری زاده خانم باز! که در پشت شعار دروغین مبارزه با رژیم سنگر گرفته اند و هر کدام نیز دکانی با پول‌های دول خارجی‌ برای مثلا آزادی مردم در زنجیر ایران باز کرده اند.
شهرام همایون در بخشی دیگر از اظهارات خود، جمشید چالنگی را نیز  مخاطب قرار داد و مدعی شد که اخراج جمشید چالنگی از صدای آمریکا به دلیل ارتباط  وی با ایران بوده است،شهرام همایون در ادامه با اشاره به یک صدای ضبط شده از نوریزاده ، مدعی شد که نوری زاده او را تهدید کرده است که مدارکی را افشا خواهد کرد.همایون در طول برنامه ۲ ساعته خود ۲۳ بار از نوریزاده خواهش کرد که هر چه که مدرک علیه او دارد بدون ملاحظه نان و نمک! افشا کند،و افزود که هم سابقه نوری زاده و هم سابقه خود او در اینترنت وجود دارد و به گفته او نیازی به افشاگری آنچنانی نیست.معنای پوشیده سخن همایون این است که هر دو به اندازه کافی‌ در فضای مجازی پیشاپیش افشا شده اند و نه نوریزاده و نه همایون چیزی برای از دست دادن و افشا شدن دوباره ندارند.
شهرام همایون همچنین مدعی شد همه داستان هایی که نوری زاده در مورد بیت رهبری تعریف میکرده، دروغی بیش نبوده است.اما همایون روشن نکرد که از چه زمانی‌ متوجه دروغین بودن داستان‌های نوریزاده شده است؟ و اگر این دروغ‌های نوریزاده را از اول میدانسته چرا در طول ۸ سالی‌ که نوری زاده در تلویزیون او برنامه داشت، کوچکترین اشاره‌ای به آنها نکرده است!آیا در طول ۲ ماه اخیری که نوریزاده برای خود تلویزیون باز کرده و از او جداشده است یک شبه به وی وحی شده است که همه آنچه نوریزاده در طول ۸ سال میگفته داستانی‌ بیش نبوده است!
شهرام همایون در ادامه با اشاره سربسته به آنچه که نوریزاده آن‌ را افشاگری بر ضّد همایون می‌خواند، آن را ساخته و پرداخته ذهن چالنگی عنوان کرد و سپس خطاب به نوریزاده گفت که” زیاد تو قبر چالنگی گریه نکند که معجزه نمیکند
با در نظر گرفتن اینکه احتمال باج گیری موفق شهرام از نوری زاده تقریباً صفر است از اینرو پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر به شهرام همایون توصیه می‌کند به جای پرداختن به موضوع نوری زاده و پرچم دروغین،اگر میتواند وقت خود را صرف موضوعات اساسی‌ تری نماید.وگرنه افشای نوریزاده افشا شده که هنری نمیباشد،آنکس که نوریزاده و فساد اخلاقی‌ و سیاسی‌اش را نمیداند خواجه حافظ شیرازی است، شما هم که پرونده قطورت رسواتر و افشاتر از نوریزاده میباشد که کسی‌ بخواهد دوباره آن‌ را نبش قبر کند، پس شایسته است که به جای این نعره کشی و نفس کش صدا کردن‌های هاتبردی،قرص آرامبخش بی‌ تی‌ آی‌ مود خود را تناول نمایید و بیش از این خود را برای یک مشت دینار عربستان مضحکه عزیزان و مردم نکنید.

Wednesday, March 27, 2013

اختلاف هایی که مورد سوء استفاده دشمنان ماست

یکی از مشکلات اصلی ما در مبارزات مان اختلاف ها و حسادت هاست.
از زمان راه اندازی تلویزیون ایران فردا موج تخریب ها علیه دکتر نوری زاده توسط دوستان ایشان به راه افتاده است.
این آقایان به اصطلاح مبارز که بهانه های مختلفی برای ابراز دشمنی و تخریب خود اظهار می دارند موضوع عدم استفاده از پرچم شیر و خورشید را تنها دلیل موجه خود برای دشمنی این تلویزیون و دکتر نوری زاده می دانند.
ما در پست های قبلی جواب این ادعا را بطور مفصل بیان کردیم و برای دوری از تکرار اکنون به پاسخی دیگر در همین زمینه اشاره می کنیم.
به این منتقدان که مدعی مبارزه هم هستند می گوییم :
آیا تنها راه رساندن این انتقادات رسانه ای کردن آنها ست ؟
 آیا شما که ادعای دوستی با آقای دکتر دارید این مسائل را با گفتگو نمی توانید حل کنید ؟
 آیا تا کنون جواب های ایشان را گوش داده اید؟
یا فقط در تلویزیون ملی خود!! نشسته اید و به صورت رگبار به تخریب دیگران می پردازید؟
آیا تا کنون به رسانه های رژیم نگاهی انداخته اید و می دانید از این صحبت های شما چه سوء استفاده هایی می شود؟
برای نمونه یک مورد از خبر هایی که در این موضوع و به لطف زیاد آقای شهرام همایون نسبت به دکتر نوری زاده اتفاق افتاده اشاره می کنم.
باشد که ایشان و دیگر مدعیان و منتقدان کمی هم به ایران بیاندیشند. :



سرانجام این سهم خواهی‌ و کشمکش بین نوریزاده و همایون به کجا خواهد کشید،موضوعی است که باید منتظر ماند و در روزهای آتی دنبال کرد.
 به گزارش بولتن نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران، در پی‌ اعتراضات مکرر "شهرام همایون" مدير يکي از شبکه هاي لس آنجلسي مبنی بر عدم استفاده از پرچم سلطنت طلبها در تلویزیون "ایران فردا"،"علیرضا نوری زاده" ضد انقلاب لندن نشين در فیسبوک خود ضمن تاکید بر مورد استفاده قرار گرفتن پرچم در آغاز برنامه‌های تلویزیون "ایران فردا” بدون نام بردن از "شهرام همایون" اظهار داشت که "آنکه به این سوال میدان میدهد نیت دیگری دارد."

هر چند "علیرضا نوری زاده" صریحاً نیت طرح کنندگان سوال در مورد عدم استفاده از پرچم را عنوان نکرد ولی‌ از قرائن و شواهد امر چنین بر میاید که همایون سهم خود را با زبان بیزبانی و با بهانه قرار دادن "پرچم" از نوریزاده می طلبد.

راه اندازی تلویزیون جدید ضد انقلابها به نام "ایران فردا" بیش از آنکه متنی پر رنگ داشته باشد، حاشیه های فراوانی داشته است. رسانه های خارج از کشور در واکنش به تاسیس این تلویزیون از منابع مالی سعودی آن افشاگری کرده اند و انتقادها و اعتراض هایی در خصوص دارند.

در همین رابطه یکی از رسانه های ضد انقلاب تحت عنوان پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر نوشت که مدیر تلویزیون کانال یک، "شهرام همایون" که به دلیل نوسانات ۱۸۰ درجه‌ای در مواضع سیاسی خود و برخی‌ از کارهای کاسب کارانه و عوام فریبانه به "شهرام شارلاتان" شهره است در  اظهار نظر فیس‌بوکی هشدار آمیز خود ثابت کرد که وقتی پای پول مفت سعودي ها در میان باشد به دوست و همکار ۳۰ ساله خود "علیرضا نوری زاده" نیز رحم نمی کند.

این سایت که پاتوق جمعی دیگر از شارلاتان های رقیب در اپوزیسیون می باشد در خبری می آورد: "همایون" که خود بعد از ۳۰ سال اقامت در امریکا، استاد اخذ پول های باد آورده و کلان دولتی می باشد، اینک نمی تواند مشاهده کند که دوست و همکار‌ش بعد از کارآموزی در نزد او به تنهایی، پول و امکانات کلان از خاندان سعود دریافت کرده و برای خود دفتر و دستک مستقلی با دیگران باز کرده است؛ از این رو در برنامه‌ های تلویزیونی خود سنگ بنای افشاگری را به صورت قطره‌ ای آغاز کرده است، چرا که می داند اگر همه آنچه را که از پشت پرده بودجه تلویزیون "ایران فردا" می داند به یکباره بیان و افشا کند دیگر چیزی برای سهم خواهی‌ در دست نخواهد داشت، بنابرین با احتیاط و دست به عصا هر از گاهی‌ با ایما و اشاره مطالبی‌ را علیه نوری زاده با این امید که شاید رفیقش سر عقل بیاید و سهم او را هم بدهد، می‌گوید و می‌نویسد.
اين پایگاه اينترنتي  همچنین ابراز می دارد: "تازه‌ترین اظهار نظر قطره ‌ای فیسبوکی همایون نیز که ظاهرا به عدم وجود پرچم در تلویزیون ایران فردا می پردازد در همین راستا (سهم خواهی‌) نوشته شده است، مخصوصاً جمله کنایه آمیز نوشته‌اش که می‌گوید "البته در این زمینه توضیحاتی وجود دارد، که بماند برای بعد!" درد و اندوه از دست رفتن پول مفت عربستان حتی خواب را هم برای همایون حرام کرده است که نیمه شبان نیز در فیسبوک خود بدان می‌اندیشد! 

این پایگاه خبری در خاتمه مخالفان جمهوری اسلامی را عوام فریب معرفی می کند.


Monday, March 18, 2013

گسترش دامنه حملات اپوزیسیون به علیرضا نوری زاده


با آغاز بکار تلویزیون تازه تاسیس “ایران فردا” سوالات و شبهات فروانی در مورد منبع بودجه و حامیان پشت پرده آن‌ در میان افکار عمومی‌ مطرح شده است.جرقه آغاز این سوالات ابتدا از تلویزیون کانال وان شهرام همایون شروع شد. شهرام همایون که زمانی‌ رفیق غار نوریزاده بود و هرچه که پیدا میکردند باهم قسمت میکردند، هنگامی که زمان تقسیم پول دریافتی از عربستان سعودی سر کچل خود را بیکلاه یافت،تازه یادش افتاد که علیرضا نوریزاده بودجه تلویزیون خود را از عربستان سعودی دریافت کرده است و در برنامه‌های خود از پرچم سه‌ رنگ شیر و خورشید نشان استفاده نمیکند.



شهرام همایون که خود بودجه تلویزیون‌اش را از پدر بزرگ نیکی‌(اطلاعات مرکزی آمریکا) دریافت می‌دارد روشن نکرده است که از دیدگاه او اساسا چه فرقی‌ بین پول پدربزرگ نیکی‌(سیا)با پول پدربزرگ نوریزاده (استکبارات عربستان) وجود دارد.
 روزنامه صبح ایران لوس آنجلس نیز با انتشار مقالات پیشین علیرضا نوریزاده در مدح خمینی،به خوانندگان خود یاد آور شده است که نوری زاده تا بوده همین بوده و تا هست همین نیز خواهد بود. سیروس شرفشاهی سردبیر روزنامه فوق در فیسبوک شخصی‌ خود ضمن انتشار عکس وارونه‌ای از علیرضا نوریزاده که در حال سوختن میباشد، ویدئویی نیز از علیرضا نوریزاده با عنوان “کسی‌ که به همسر و خانواده خود خیانت کند با دیگران چه‌ها نخواهد کرد” منتشر  کرده است که وی را در حال ابراز تمایلات جنسی‌ شدید نشان میدهد.

سیاوش آذری نیز علاوه بر اینکه در برنامه‌های تلویزیونی خود نوریزاده را متهم به دریافت پول و امکانات از عربستان کرده است؛ در فیسبوک خود نیز حملات تند و تیزی به همکار پیشین خود نمود و نوشت:”عجب ملتی‌ هستیم،نخست وزیرمان دکتر علی‌ امینی(امریکأیی)، اسدلله اعلم(انگلیسی)، دو ارتشبدمان حسین فردوست و قره باغی سازشکار با خمینی، روزنامه نگارمان یکی‌ با بی‌ بی‌ سی‌ و دیگری با آمریکا،و صاحب تلویزیون با پول عربستان سعودی برای روی کار آوردن رفسنجانی با هدف جدا کردن خوزستان از ایران،و…حالا بفرمائید با چنین لشکر تغییر ماهیت و جهت یافته‌ای در انتظار نجات میهن آید؟"پ
پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر:

سخن هواداران تلویزیون ایران فردا با شهرام همایون


از زمانی که علیرضا نوری زاده موضوع راه اندازی تلوزیون ایران فردا را علنی و رسانه ای کرد موجی از تخریب ها و تهمت ها علیه ایشان و تلویزیون ایران فردا (چند ماه قبل از راه اندازی) به راه افتاد.
تلویزیونی که از ابتدای آغاز به کار مورد تایید شاهزاده قرار گرفته و شاهزاده رضا پهلوی در پیامی از تاسیس این شبکه ابراز خوشحالی نمود.







درمیان تخریب کنندگان طیف های مختلف دیده می شد. از شبکه خبر و 20:30  جمهوری اسلامی گرفته تا برنامه سازان تلویزیون های طرفدار نظام پادشاهی. در بین افراد نیز از دخی عبدی گرفته تا آخرین مورد آن جناب شهرام همایون.
جالب اینجاست برخی افراد از خط قرمز ها و مقدسات خود نیز برای ابراز این دشمنی عبور کرده و نهایت تخریب را علیه این رسانه ی نو پا و مدیر آن به کار بستند.
بعنوان مثال دخی عبدی در تلویزیون ایران آریایی که همیشه همه پیام های شاهزاده را پخش می نمود پیام ایشان به مناسبت راه اندازی تلویزیون ایران فردا را سانسور کرد و هر چه بینندگان تلویزیون درخواست پخش آنرا کردند دوگانگی رفتار وی او را به فضاحت و رسوایی کشاند.
در تلویزیون پارس (سیروس شرفشاهی) پا را از گلیم خود فراتر نهاد و به اعتراض علیه شاهزاده پرداخت. که چرا این پیام را داده و این کار را توهین به ایرانیان و طرفداران نظام پادشاهی دانست.
اما جناب همایون!
 سالها آقای نوری زاده در تلویزیون کانال یک برنامه داشتند و اگر هم به قول شما هیچ پولی به شما پرداخت نکرده باشند ولی تلویزیون کانال یک از اعتبار این تحلیلگر بزرگ ایران و جهان نهایت استفاده را داشته است.
برنامه ایشان یکی از پر بیننده ترین برنامه های کانال یک بوده است و مسلم است که خروج ایشان از تلویزیون شما بیشترین ضربه را به کانال یک زده است.
اما همه ما می دانیم اگر آقای نوری زاده از این تلویزیون رفته اند قصد تخریب شما و هیچ کس دیگری را نداشته اند و برای خدمت به ایران و تلاش منسجم تر برای آزادی ایران تلویزیونی دیگر را تاسیس نموده اند.
شما با چه توجیهی دست به تخریب ایشان می زنید و نمک ایشان را می خورید و نمکدان می شکنید.
البته آقای نوری زاده خود زنده و حاضر و سالم هستند و نیازی به دفاع افرادی چو من ندارند . ولی تنها دلیلی که باعث شد من دست به قلم شده و این گلایه ها را بنویسم تنها برای آرام کردن دل خودم بود و فکر کردم نسبت به این مرد شریف وظیفه ای دارم.
امیدوارم این حرکت من گامی هر چند کوچک برای قدردانی از زحمات و مبارزات این مرد بزرگ باشد.
 اما آقای همایون خطابم به شماست. با کدام هدف و آرمان شما سازگار است که بخاطر به خطر افتادن منافع شخصی تان مسائل را رسانه ای کنید و همگام و همقدم با تلویزیون رژیم به تخریب آقای نوری زاده عزیز و تلویزیون ایران فردا که تلویزیون ملی مردم ایران است؟


تنها دلیل شما برای تخریب ایشان عدم استفاده از پرچم شیر و خورشید در برنامه تلویزیون ایران فردا بوده است .
در پاسخ می گویم: همه می دانیم که آقای نوری زاده از اندک ایرانیانی است که عرق وطن پرستی داشته و همیشه معتقد به پرچم شیر و خورشید نشان ایران بوده است.
چرا که ایشان پرچم را بر سینه شان نصب کرده اند و همیشه در برنامه اش هم بیان می کند: " پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایران همواره بر افراشته باد"
آقای نوری زاده به دنبال نان خوری به قیمت فروش پرچم شیر و خورشید نیست بلکه به معنای واقعی کلمه به این پرچم و وطنش ایران معتقد است.
جناب همایون !
شما زمانی علیه سازمان مجاهدین برنامه هایی به شدت تخریبی داشته ای اما اکنون همه از تغییر موضع شما در قبال مجاهدین می گویند و بر همه مشخص شده است که شما چه قرار داد هایی برای چاپ و تهیه پرچم شیر و خورشید با مجاهدین خلق داشته اید.
آقای همایون !
شما آقای نوری زاده را تهدید می کنید به افشای گذشته ای که داشته اند اما دو جواب برای این مطلب بشنوید:
آیا شما این مطالب را تازه پیدا کرده اید و یا آن زمان که در تلویزیون شما برنامه اجرا می کردند (کمتر از یک ماه قبل) هم می دانستید؟ اگر می دانستید چرا آن زمان این مطالب را افشا نکردید؟
ضمنا این گذشته ای که شما از آقای نوری زاده دارید نسبتش با گذشته سردار بیگ زاده ، سردار مدحی ، سردار محسن سازگارا  و همه افرادی دیگری که به اعتبار آنها تلویزیون خود را مطرح نمودی، چیست ؟ آیا آنها هم این گذشته را داشتند و شما استفاده خودت را از مطرح کردنشان داشتی؟
آقای همایون!
 بزرگواری، دلسوزی، متانت و اخلاق بزرگ منشانه آقای نوری زاده شما را مغرور نکند که گمان کنی ایشان سند و مدرکی علیه شما ندارد.
پرونده شما نیز برای ملت ایران روشن است.
این حق زحمات و تلاش های چندین و چند ساله آقای نوری زاده نیست که با بی مهری های شما و برنامه سازانتان مواجه شود.
شاید ایشان مثل همیشه و مثل گذشته صبر کنند و لب فرو بندند اما مردم و مخاطبان ایشان ساکت نخواهند نشست.
گواه حقیقتگویی و حقیقت طلبی تعداد مخاطبانی است که شبکه ایران فردا ظرف مدت چند هفته به خود اختصاص داده است.
کافی است به تعداد مخاطبان کانال یک و ایران فردا نگاهی بیاندازید و جواب خود را بگیرید.
به امید آزادی ایران عزیز


Blogroll

Contact Form

Name

Email *

Message *

Blogger Template

About

Featured Posts Coolbthemes

Total Pageviews