Friday, June 26, 2015

انتقاد تند وطن خواه علیه شاهزاده

وطن خواه مدیر تلویزیون ایران اریایی نیز در واکنش به اینکه تلویزیون افق ایران خود را تنها رسانه مورد تایید شاهزاده می داند اعتراض های تندی به شاهزاده و دفتر ایشان  کرد .

سومین قربانی در راه است /شمیرانی هم به شاهزاده نامه نوشت

شمیرانی : "من رابطی بین مردم و دفتر شاهزاده هستم . در رژیم پادشاهی واقعیت های را به شاه نمی گفتند . امروز مسئله نیست که چه کسی ناراحت میشه یا نمی شه ؟
اولویت اینست که ایران اریایی نسبت به همه تلویزیون ها از جمله اندیشه و پار س و.. در اولویت است . چرا که فقط کار سیاسی کرده ایم.
علاوه بر ان غالب افراد این تلویزیون هوادار نظام پادشاهی هستیم .

این اشتباه دفتر و مشاوران شاهزاده است که ایشان را انحصاری کرده اند . (اشاره وی به پخش پیام تبلیغاتی افق ایران است که گفته بودند : افق ایران تنها رسانه مورد حمایت شاهزاده است )


اگر در خارج کشور نمی توانیم این کار ها را بکنیم و این حرف ها را بزنیم وای به حال فردای ایران .
من اشکالات را باید به مردم و اپوزیسیون بگویم . اگر من اشکال شاهزاده را ببینم بدون ترس به ایشان می گویم ، بدون ترس .
اگر برای ایرا ن ازاد کار می کنیم باید بدون ترس باشد .
امروز حضور شاهزاده در این رسانه ( ایران اریایی ) ضروری است ، دلبخاهی هم نیست و باید انجام شود . واجب است از اینجا با مردم صحبت کنند .
چون فقط ما روی سرنگونی وقت گذاشته ایم . بقیه دنبال بیزینس و تجارت شان بودند ...
این را می گویم و نمی ترسم ."

 

 ***************************************

بعد از فروزنده و شهرام همایون این سومین مجری تلویزیونی هوادار نظام پادشاهی و از هواداران شاهزاده است که بخاطر انتقاد به شاهزاده اخراج می شوند . شمیرانی نیز ماندن خود را معلق به پاسخ شاهزاده و حضورش در تلویزیون ایران اریایی کرده است . 

اما واقعیت این است که شاهزاده در پاسخ به شهرام همایون نیز موضع خود را علنا اعلام کرد . ایشان با مصاحبه ای که با نوری زاده انجام داد و اتفاقا پرچم شیر و خورشید نیز استفاده نکرد ، و با صدای رسا اعلام کرد زین پس کاری به هواداران نظام پادشاهی و پدرم ندارم و می خواهم با اصلاح طلبان و امثال نوری زاده باشم . 

 

Monday, June 22, 2015

نامه اي به اقاي مهاجراني و مهاجراني هاي اينده.

شهرام همایون نوشت : 

نامه اي به اقاي مهاجراني و مهاجراني هاي اينده....

اقاي مهاجراني ، در دام افتاديد. متاسفم. همانروز كه همسفر عزيمت به عربستان شديد، همانروز كه زمزمه هاي همسفر ، زير گوشتان كار ساز شد و در فستيوال ! عربي شركت كرديد ، در دام افتاديد.
اما تصور نمي كردم انقدر ارزان! ٦٥ هزار پوند إز عربستان گرفتيد براي تحصيل فرزندتان. ديگران بيش إز اينها گرفتند. سه مليون دلار. ديديد چقدر ارزان فروشي كرديد.
اقاي مهاجراني. شما را به انچه باور داريد سوگندتان ميدهم .
سوگندتان ميدهم تجربه خود را إز ان سفر عربستان و إز ان مصاحبه شرق الاوسط كه بعنوان مقدمه برايتان ترتيب داده شد حرف برنيد. تا ديگراني كه در آستانه اين تفاهمات هستند بدانند رندان بيشتر خواه،، كه إز هر چيز بيشترش را ميخواهند چگونه شما را وسيله معامله قرار دادند.
نگذاريد ديگران در چاهي كه شما افتاديد بيفتند.
با مهر
توضيح ؛
در سال ٢٠١٠ عطا مهاجراني همراه با .... به دعوت وليعهد عربستان عازم اين كشور شدند.
ديروز اسنادي منتشر شد كه نشان ميدهد عطا مهاجراني إز عربستان ٦٥ هزار پوند
براي تحصيل فرزندش گرفته .
و همسفر ايشان نيز....

ادامه مطلب و مستندات مطلب در گلچین نیوز 

مهدی هاشمی که به اوین بروند چه کسانی به کما خواهند رفت ؟

مهدی هاشمی که به اوین بروند چه کسانی به کما خواهند رفت ؟

مانوک خدابخشیان در فیس بوک خود نوشت : 

عليرضا نورى زاده يك تنه
اوپوزيسيون را اچماز كرد !!

ايا وقت ان نيست كه پنجره
دونيشه رو به خانه پدرى را
كه پدر اوپوزيسيون دو رو
را در اورد ؛ بست و رفت ؟

چه كسى. اسب تروياى
دارودسته هاشمى را
لو داد ؟ و چرا ؟

مهاجرانى را كه زدند
همه ى تيم رفورميستها
را يكجا زدند !!

درز دادن اسناد ابكى
سعودى ها بسود كيست ؟

ايا دارند اوپوزيسيون جا انداز
را از بازى خارج مى كنند ؟
حالاكه شاخه برون مرزى
تيم هاشمى - خاتمى را زدند
و جماعت الاف تلويزيونى. را
بى مايه كردند ؛ چه جماعتى را
علم خواهند كرد ؟

وقتى اقا مهدى مافياى مالى
هاشمى را به هتل اوين ميفرسند ؛ خيلى ها در اوپوزيسيون. گلخانه يى يتيم
شده و يخ مى زنند !!

حال بايد ديدهمه مردان ميز گرد اوپوزيسيونى و
رسانه يى نورى زاده
به كجا كوچ خواهند كرد ؟

از مجله اميد ايران با دو
روجلدى تا تلويزيون دو
نبشه ايرانى سعودى فقط
يك حاصل دارد ؛ هيچ. !!

Wednesday, April 29, 2015

باز هم بی بی سی و احواز / استدلال های یک تجزیه طلب

 

 بی بی سی با پوشش خبر اعتراضات اهوازی ها نسبت به بی عدالتی ها در این استان بر طبل تجزیه طلبی کوفت .
کارشناس این برنامه که یاسین اهوازی معلوم الحال است
جالب اینجاست که همانطور که مجری می گوید: کم و کاستی های منطقه شامل همه اقوام است لر ها فارسها و... پس چرا تنها عربها برای اعتراض صف می کشند و چرا بی بی سی در این خبر چندین بار از لفظ عربها استفاده می کند و چرا فقط با عربها مصاحبه کرده اند. !!!

**************************************

 در ضمیمه این خبر استدلال های یک خبرنگار تجزیه طلب را بخوانیم :

من: انصافعلی هدایت، روزنامه نگار آزاد و مستقل آذربایجانی، خود قربانی نژاد پرستی و خود برتر بینی روشنفکران فارس هستم و از همه شما روشنفکران و نویسندگان ایرانی می پرسم: ایران، برای من و وطنم چه کار کرده که من و وطنم با ایران (شما) بمانیم؟ در این باره، وقتی در ایران بودم، مقاله ها نوشته ام اما از وقتی از ایران خارج شده ام، مجبور به خود سانسوری و سکوت شده ام

 

خانم مهر انگیز کار در مقاله پر ارزش “اهوازی و احوازی” مسایل بسیار مهمی را بر زبان آورده اند که من به سهم خودم از ایشان بسیار ممنونم. اما این جمله “واضح است که جدائی برای احوازی سودی ندارد ، او را و قوم او را آزاد نمی گذارند تا از آن منطقه ی پر برکت به سلیقه ی خود بهره برداری کنند” ایشان من را به نوشتن این مقاله مجبور کرد.

مدت ها بود که از ترسم، مقاله ای نمی نوشتم. از روشنفکران خارج نشین می ترسیدم. آن ها لبه دیگر قیچی جمهوری اسلامی هستند. تنها فرقشان در کمی و زیادی رنگ مذهب و ملی گرایی است.

آخرین باری که در مقاله ای به زبان انگلیسی به ایرانیان هشدار دادم که ایران سرزمین خون و خون ریزی خواهد شد، درست 48 ساعت بعد از آن که رئیس ایرانیم آن مقاله را دید، از کارم اخراجم کرد. به نظر او، من، تجزیه طلب بودم. این آخرین سودی بود که من از ایرانی بودنم و از ایرانی های خیلی وطن پرست کسب کردم و دیگر به من کاری داده نشد و نمی دهند. همان طور که از سال 1375 تا 1384 در ایران اسلامی، کاری در رسانه ها به من داده نشد و هر کجا کار کردم، حقوقم را پرداخت نکردند و شکایت هایم هم به جایی نرسیدند (اما این باعث نشده که من تجزیه طلب شوم. هنوز هم تجزیه طلب نیستم ولی …)

چرا اگر ایران تجزیه شود، برای ایران و مناطق تجزیه شده، سودی نخواهد داشت؟ اتفاقا، و من به تازگی به این نتیجه رسیده ام که راه ایران به سوی دموکراسی، حقوق بشر، و ترقی سیاسی و اقتصادی از درون شعله های تجزیه می گذرد. چون، روشنفکران ایرانی همه راه های دیگر را به بن بست کشانده اند و در خفقان ملت های ایرانی، دست حکومت و روشنفکران حکومتی را از پشت بسته اند. آیا در ایران، روشنفکر و جریان روشنفکری وجود دارد؟ خود مبحث دیگری است.

سوال، در مقابل آنگونه استدلال ایرانی هایی که امثال خانم کار می اندیشند، این است: کدام کشورجدیدی که از تجزیه یک کشور دیکتاتوری به وجود آمده، باخته است، سودی نبرده؟ و رو به بهبودی نرفته است؟ مثال بیاورید!

پس چرا آذربایجان، کردستان، بلوچستان، عربستان (خوزستان) و … تجزیه نشوند؟ ایران چه شاخه گلی را بر سر این مناطق زده است که با جدایی از ایران، آن نعمت ها و مزایا را از دست خواهند داد؟ از کدام مزایای اقتصادی، زبانی، آموزشی، تاریخی، حقوقی، اداری، فرهنگی، سیاسی، برابری حقوقی، برابری اخلاقی، رفاه اجتماعی، بهداشتی، کاری، شغلی، امنیتی، موسیقی، رقص و بقیه هنرها و … سخن می توانید بگویید که جدایی از ایران باعث از دست دادن آن ها می شود.

با جدایی آن ها از ایران، شما نمی توانید به آن ها زبان خودتان را به اجبار آموزش داده و آن ها را از فرهنگ، تاریخ و تمدن خودشان بریده و به آن ها بقوبولانید که حقی در این سرزمین ندارند و اگر نمی خواهند با شما بمانند باید از آن جا بروند.

کشورهای مستقل همسایه در اطراف ایران، چه ضرری از استقلالشان برده اند که این سرزمین ها ببرند؟ کدام یک از آن کشورها از ایران و به خصوص از مناطق حاشیه ای ایران (مستعمره ها) عقب مانده ترند؟

مگر نه این که ایران، دیکتاتوری و روشنفکران دیکتاتورش با نفت خوزستان زنده اند و نفس می کشند؟ اگر خوزستان از ایران جدا شود و کشور عربستان را تشکیل بدهد، ایران ضرر می کند یا عرب های خوزستان؟

مگر نه این که میلیارها دلار پول نفت مردم خوزستان به جیب تهران و اصفهان، کرمان، مشهد … می ریزد و دیکتاتوری سیاسی و دیکتاتوری روشنفکری را در ایران شما، آبیاری می کند. و هر روز، قلدری و دیکتاتوری سیاسی، اقتصادی، فکری و نژاد پرستی شما شکوفا تر و دیوانه تر می شود؟

اگر عاقل باشیم، عرب ها و خوزستانی ها را به تجزیه ترغیب می کنیم تا حقوق انسانی خودمان را بدست بیاوریم. آزادی هایمان را بدست بیاوریم. دموکراسی و حقوق بشر را بدست بیاوریم. از منجلاب و عقب ماندگی که به نام ایرانی و آریایی به ما تحمیل می شود، رهایی یابیم. انسانیتمان را باز یابیم. انسانیتی که ما از آن دفاع می کنیم، عین وحشیگری است اما خودمان را به نادانی و پردانی زده ایم.

آزادی بهایی دارد و باید آن را پرداخت. روشنفکری هم بهایی دارد که باید پرداخت. مناطق عقب مانده ایران که خواهان جدایی هستند و می خواهند حقوق و مزایایی انسانی و اجتماعی خودشان را بدست بیاورند هم باید بهایی بپردازند.

عربستان (خوزستان) نفت دارد. گاز دارد. لب دریا است و به راه های آبی جهان مرتبط. اگر از ایران جدا شود، در چند سال، به پای کشورهای عربی آن طرف خلیج می رسد. دهه ها عقب ماندگی فرهنگی و اقتصادیش را جبران می کند. کار برای بومی ها فراوان می شود. درآمدشان بالا می رود. استانداردهای زندگی مادیشان افزایش می یابد و به طبع آن، استانداردهای فرهنگی هم افزایش می یابد. در منطقه و جهان، تحقیر نمی شوند که هیچ، به واسطه استقلال، به خود می بالند. سر بلند می شوند و از حقارتی که اکنون تحمل می کنند، رهایی می یابند.

در مقابل اما، ایران نفت عربستان را از دست می دهد. گاز عربستان را از دست می دهد. میلیاردها دلار حاصل از آن ها را از دست می دهد. پهنه خاکی و جغرافیایی آن را از دست می دهد. نفوس انسانی و جمعیت فعال و مولد آن را از دست می دهد. راه دست یابی به دریا و اقیانوس از آن منطقه را از دست می دهد. تجارت بین الملل برایش پر هزینه تر و سودش کمتر می شود. سرمایه مالیش، بشدت کاش می یابد. پول در گردشش بی ارزش می شود. ارتش و سپاهش، مجبور می شوند، نیروهای سرکوبشان را بشدت کاهش بدهند. دولت، مجبور می شود، کارمندانش را اخراج کند. کارهای عمرانی که با پول نفت و گاز سر و سامان می گرفتند، می خوابند. تولیدات وابسته به صنایع دولتی، متوقف می شوند. نمی تواند سرمایه گذاری جدیدی داشته باشد. پروژه هایی که در سال های قبل سرمایه گذاری شده بود، نیمه کاره رها می شوند. بسیاری از دانشگاه ها و مدارس بسته می شوند. چون بودجه ای برای آن ها نمی ماند. کتاب های درسی که با پول نفت چاپ و توزیع می شدند، دیگر چاپ نمی شوند. فعالیت های فرهنگی که در راستای ترویج زبان فارسی در خارج از ایران و در سراسر ایران انجام می گرفت و تمامی سازمان ها و تشکیلاتی که برای ایران ها فرهنگ تراشی می کردند، و نژاد پرستی را آبیاری، محو و نابود می شوند یا کم رمق می گردند.

در نبود پول نفت و در مقابل شکوفایی همه جانبه عربستان به عنوان یک واحد سیاسی نو ظهور، ایران در چند سال، اسیر بیکاری، افسردگی و عقب ماندگی همه جانبه می شود. مگر آن که بخواهد از اسارت عقاید کهنه و ضد بشری و عقب مانده نژاد پرستی رهایی یابد و به جامعه بین المللی بپیوندد. مگر نه آن که روشنفکران آن، هم در صحنه بین المللی و هم در پهنه کشوری بر طبل افتخار بر آریایی می کوبند و همه انسان ها و فرهنگ ها و تمدن ها را تحقیر می کنند؟ این در حالی است که همه این نوع رفتارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر ضد قوانین بین المللی است. تصور ایرانیان از حقوق بشر، تنها بر حول محور فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لر، شمالی (مازنی و گیلکی) و … می چرخد. روشنفکران و فعالان حقوق بشر آن، از ایران دم می زنند اما مقصودشان، تامین منافع یک قوم به نام “فارس” است.

اگر آذربایجان، کردستان، بلوچستان، شمال و … از ایران جدا شوند، وضع ایران از همه جهت وخیم می شود. ایران و اقتصاد و فرهنگ نژاد پرستانه اش می میرد. شاید و شاید روزی روزگاری در خاکستر آن، جوجه سیمرغی پدیدار شود. اما شاید …

آذربایجان، کردستان، بلوچستان و … هم از نفت و گاز عربستان و اهواز (احواز) بی نصیب نیستند. کارها و سرمایه گذاری های دولتی – هر چند اندک – در این مناطق هم می خوابند. بیکاری گسترش می یابد. به طبع تهران، ورشکستگی اقتصادی همه جانبه و عمیق، در همه این مناطق بوقوع می پیوندد. همه این مناطق، از جدایی عربستان از ایران متضرر می شوند و مدت ها طول می کشد، تا روی پای نحیف خودشان بایستند اما عربستان، از همان روز اول، راه شکوفایی را در پیش می گیرد.

حال تصور کنید که آذربایجان هم از ایران جدا شود. آذربایجان چه ضررهایی را تحمل خواهد کرد؟

تنها ضرر برای آذربایجان و دیگر مناطق خواهان جدایی از ایران، از دست دادن درآمد مالی حاصل از نفت خوزستان خواهد بود. ولی همان طور که اکنون خود خوزستان سهم چندانی از پول نفتش ندارد، سهم چندانی هم به دیگر مناطق نمی رسد. برای همین آن ها بسیار عقب مانده هستند.

در حقیقت، عربستان (خوزستان) مستعمره تمام و کمال با همه مشخصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و … فارس به تمام معنی هست. استعمار فارس، به خون و نفت خوزستان زنده و قادر به استعمار دیگر مناطق است. اگر خوزستان آزاد شود، دیگر مناطق به خودی خود آزاد می شوند.

اگر آذربایجان در استعمار خوزستان، به اندازه فارس دخیل نباشد، نقش غیر قابل انکاری در این روند دارد و به هر حال، در این استعمار سهیم است، حتی اگر خودش مستعمره باشد اما اگر مستقل شود، پول نفت و گاز را از دست می دهد.

در عوض، طعم استقلال را می چشد. سرنوشتش را خودش می نویسد و فارس برای او برنامه ریزی نمی کند. در سر راه ایران و اروپا قرار دارد و ایران مجبور است از آن بگذرد تا به اروپا برسد. با همسایه ها و اروپا رابطه سیاسی، اقتصادی و … برابر برقرار می کند. در مناطق جغرافیایی خودش، زبان و فرهنگش را ترویج می هد. این همان چیزی است که فارس اجازه اش را نمی دهد. در مدارس و دانشگاه هایش، زبان خودش آموزش داده می شود. تاریخ و فرهنگش، از زیر خروارها خاک و خرابه و دروغ گویی آریایی به بیرون می آید. شخصیت های تاریخیش، ادبی و فرهنگیش، سیاسی و اقتصادیش احترام خود را باز می یابند. از تحقیری که فارس ها به او روا می دارند، رهایی می یابد. در اندک زمانی، راه خود را باز می یابد. با همسایه های هم فرهنگ، هم زبانش و هم تاریخش– بدون ترس از اتهام های رنگا رنگ- رابطه برقرار می کند.

حداقلش آن است که مثل جمهوری چک، کشوری بدون دسترسی به آب های بین المللی می شود. ولی یک واحد سیاسی خواهد بود و به همان اندازه که با فارس رابطه خواهد داشت، با آنکارا، آذربایجان، با آمریکا، با عربستان، با کردستان و دیگر واحدهای سیاسی رابطه خواهد داشت.

در بخشی از این جمله خانم کار “واضح است که جدائی برای احوازی سودی ندارد ، او را و قوم او را آزاد نمی گذارند تا از آن منطقه ی پر برکت به سلیقه ی خود بهره برداری کنند” نگرانی از آن است که دیگر دولت ها و به خصوص استعمارگان به خوزستان اجازه ندهند تا آزاد باشد و از منطقه پر برکت خود، به سلیقه خود بهره برداری کنند.

از این سخن چنین بر می آید که عرب ها در ایران امروزی آزادند و به سلیقه خودشان از منابع خودشان استفاده می کنند. اما ایشان

هم مانند همه کسانی که می دانند اما انکار می کنند یا خودشان را به کوری عقلی و غفلت می زنند تا در انکارشان بمانند، می دانند که فرقی در میان استعمارگر و مستعمره نیست. استعمارگر استعمارگر است و مستعمره مستعمره است. فرقی هم در بینشان نیست اما اگر هم فرقی باشد، به نفع خوزستانی ها خواهد بود. تصور می کنم خانم کار آن قدر شجاعت دارند که بپزیرند، خوزستان اگر مستعمره آمریکا یا انگلستان یا آلمان، یا سوئد یا سوئیس بود، وضعیت فرهنگی، زبانی، اجتماعی، آموزشی، اقتصادی، کاری، رفاهی، بهداشتی و … بهتری داشت. آزادی هایش بهتر بود و …

جمله آخر این که: وضع تهران و فارس را با مناطق مستعمره ای چون خوزستان، آذربایجان، کردستان، ترکمن صحرا، بلوچستان یکسان و در یک شرایط تصور نفرمایید. این گونه تصور از ایران، عین کوری سیاسی و حماقت سیاسی است. ملت های ما در مناطق مستعمره، از آزادی هایی که شما در مناطق استعمارگر دارید هم محروم هستند. ما اجازه نداریم نام غیر فارس هم داشته باشیم. تمامی نام های جغرافیایی ما را به فارسی تغییر داده اند؟ زبان ما ممنوع است و زندانیان سیاسی ما برای بدست آوردن آزادی سیاسی و دموکراسی در ایران مبارزه نمی کنند. آنان برای بدست آوردن حق آموزش به زبان مادری خودشان در زندان ها می پوسند. آن ها می خواهند فرزندانشان نام کوروش، داریوش، هخامنش، و … را روی فرزندانشان نگذارند. آن ها می خواهند از نام های ترکی که قدغن است استفاده کنند. هنوز برای ما آذربایجانی ها و کرد ها زود است که به دنبال فانتزی باشیم. هنوز شما روشنفکران ایران، حقوق اولیه ما را به رسمیت نشناخته اید و نمی دانید، این رفتار شما مخالف قوانین حقوق بشری و بین المللی است یا اگر می دانید، باور ندارید و معترف نیستید.

آیا واقعا شما و ما روشنفکران ایران زمین، حقوق بشر، کنوانسیون های رفع تبعیض نژادی، آزادی های زبانی را برای ایرانیان ترک، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن، لر، بختیاری، قشقایی، ایلامی، مازنی، گیلانی، خراسانی، برسمیت می شناسیم؟ و به آنان حق می دهیم که زبان خودشان را یاد بگیرند؟ و حاضرید تا زبان آنان را یاد بگیرید؟

اگر اعتقاد داریم و قوانین بین المللی را می پذیریم، آیا شجاعت آن را داریم که این اعتقاد را در نوشته ها، گفتارها، رفتارهای سیاسی و اجتماعیمان آشکارا بیان کنیم؟

به نظر شما، ایران یکپارچه خواهد ماند یا تجزیه خواهد شد؟

به نظر شما، با تجزیه ایران و با رفتن نفت و گاز از سر سفره سیاست و اقتصاد ایران، قدرت دیکتاتوری در میان مردم و مناطق مختلف ایران کنونی تقسیم نخواهد شد؟ و در اثر آن، دموکراسی سر برنخواهد آورد؟

من فکر می کنم که ایران تجزیه خواهد شد. چون سیاستمداران دیکتاتور و روشنفکران دیکتاتورش، همه راه های سیاسی را بر روی همه ملت های ساکن ایران بسته اند و جز راه تجزیه، راه بازی برای ملت های ساکن در ایران کنونی باز نگذاشته اند.

انصافعلی هدایت؛

برای دیدن مستندات خبر کلیک کنید 

Tuesday, April 28, 2015

توهین مجری افعانی بی بی سی به ایرانیان


این مجری بی ادب را مجبور به استعفا کنیم همانطور که "جرمی کلارکسون" -مجری مشهور بی بی سی که پر بیننده ترین برنامه این شبکه را اجرا می‌کرد- از این شبکه اخراج شد



پس از اعتراضات گسترده به مجری بی بی سی فارسی و حمایت های خاص دوستان "افغانی" وی از این مجری، ستار سعیدی در واکنشی مجدد، به مخاطبان فارسی زبان خود توهین کرد و نوشت: «جواب ابلهان خاموشیست»


در پی انتشار درخواست جمعی از موسسات مردم نهاد و اقشار مختلف مردم استان قزوین از معاون سیاسی- امنیتی این استان، که خواستار برخورد با برخی آرایشگاه‌های متخلف زنانه در قزوین بودند، "ستار سعیدی" مجری شبکه دولتی انگلیس (بی‌بی‌سی فارسی) در صفحه رسمی خود در توئیتر نوشت: «اپیلاسیون هم به کیس‌های #پناهندگی اضافه شد.»
این متن کوتاه و توهین آمیز از سوی مجری شبکه بی بی سی فارسی باعث شد تا خشم مخاطبان توئیتر را برانگیزد؛ تا آنجا که وی مجبور به حذف این مطلب از صفحه توئیتر خود شد.
اما ماجرا به اینجا ختم نشد و پس از اعتراض های گسترده مخاطبان فارسی زبان در اغلب شبکه های اجتماعی، ستار سعیدی طی مطلبی جدید مجبور به عذرخواهی شد.
وی که از هجم گسترده انتقادات در فضای مجازی به تنگ آمده بود، نوشت: «من توئیت اپیلاسیون رو حذف کردم و معذرت میخوام اگه به کسی برخورده. لطفا تمومش کنید. #شرمنده»
اما در میان واکنش ها به مطلب توهین آمیز ستار سعیدی، واکنش خبرنگار روزنامه "شرق" قابل تأمل بود. "صدرا محقق" در کامنتی نوشت: «#ستار سعیدی خبرنگار خوب و کار درستیه، توئیت های توهین آمیز که یه عده نژاد پرست دارن علیه‌ش می نویسن فقط لمپن بودن نویسندگان رو نشون میده.»
اما پس از اعتراضات گسترده به ستار سعیدی و حمایت های خاص و معنادار دوستان "شرقی" مجری بخش فارسی شبکه انگلیسی "بی‌بی‌سی" وی در واکنشی مجدد، به مخاطبان فارسی زبان خود توهین کرد و نوشت: «جواب ابلهان خاموشیست، من صد برابر چرت و پرت های ابلهان بی جنبه، حمایت و انرژی مثبت دریافت کردم از دوستان فهیم و باشعورم.»


ستار سعیدی پس از این توهین، در حرکتی فرار به جلو، با انتشار مطلبی از سایت بی بی سی، سعی کرد تا واکنش طبیعی مخالفان خود را نوعی "نژادپرستی" جلوه دهد؛ در حالی که، آنچه باعث رنجش شده بود، نه نژاد وی، بلکه جسارت وی به ملت ایران بود.
 

رابطه کمک اسرائیل به زلزله زدگان نپال و رحم اجاره ای همجنسگرایان


  سایت رادیو اسرائیل در خبری روز دوشنبه نوشت :

 کشور اسرائیل امروز نیز با بیشترین امکانات فنی و لجیستیک خود به یاری زلزله زدگان در کشور آسیایی نپال ادامه داد. در حالی که یک هواپیمای دیگر "العال" برای باز گرداندن اسرائیلی ها امروز به فرودگاه بین المللی کاتماندو، پایتخت نپال، رسید، آقای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر، تاکید کرد اسرائیل در کنار امداد رسانی سریع به شهروندان گردشگر خود در نپال، به مردم این کشور فقیر خاور دور نیز بیشترین کمک ها را اعطا می کند.

*         تلاش های سفیر اسرائیل در نپال آقای مئیر و تمامی امکانات سفارتخانه تحت سرپرستی او مصروف کمک به زوج های بی فرزند اسرائیل شده است که برای بچه دار شدن به کشور نپال می روند. اکثرا زوج های همجنس گرای مرد اسرائیلی برای بچه دار شدن، اسپرم خود را به یک زن فقیر نپالی می دهند و با اعطای پول به او در طول دوران بارداری، از او بچه دار می شوند و سپس طفل را به اسرائیل انتقال می دهند. در اسرائیل قانون می گوید زنان و مردان همجنس گرا می توانند حضانت فرزند یا فرزندان را به عهده گیرند اما رحم اجاره ای نمی تواند شامل حال زوج های همجنس گرا شود. لذا همجنس گرایان اسرائیل در سال های اخیر کشورهایی مانند نپال و هند را برای گرفتن رحم اجاره ای یافته اند. 
 
*          دهها زوج همجنس گرای اسرائیلی، که اکثر مرد هستند، در جریان زلزله روزهای گذشته نپال، نگران زنان جوان نپالی بوده اند که به عنوان رحم اجاره ای، طفل درست شده برای آنها را حمل می کند. سفارتخانه اسرائیل در شهر کاتماندو دستور گرفته است بیشترین کمک را به این امر مبذول کند تا این زوج های همجنس گرا و سایر زوج های بی طفل اسرائیلی که به مردم نپال برای بچه دار شدن روی آورده اند، به آرزوی خود برسند. در اسرائیل همجنس گرایان اکثرا حقوقی مشابه خانواده های دیگر دارند و دولت موظف به کمک به تحقق آرزوهای آنها می باشد. دیروز و امروز چند طفل تازه بدنیا آمده در نپال برای ایندسته از زوج های اسرائیلی، با هواپیمای اسرائیلی به این کشور آورده شدند. اسرائیل نخستین کشور جهان بود که بیمارستان صحرائی خود را در کاتماندو راه اندازی کرد.

Blogroll

Contact Form

Name

Email *

Message *

Blogger Template

About

Featured Posts Coolbthemes

Total Pageviews